الگوی تربیتی بیمحبتی و سختگیری اکثر علایم عصبی که روزانه در افراد مشاهده میکنیم، از طریق این الگو به وجود میآید. نگرانی، تنش، اضطراب، افسردگی و در نهایت خودکشی، خصوصیات عاطفی و هیجانیای هستند که به واسطه این الگوی تربیتی ایجاد میشوند. کودکانی که براساس این الگو تربیت میشوند، معمولا به ترسهای غیرمنطقی مانند ترس از حیوانات، تاریکی، آسیبدیدگی، موفق نشدن و... مبتلا میشوند. این ترسها با سرزنش هر چه بیشتر والدین، بیشتر آشکار میشوند.
والدینی هم که مطابق با این الگو با فرزندان خود رفتار میکنند، مقررات شدید و سختی را وضع میکنند که موجب میشود در نهایت میان آنها و فرزندانشان روابط ارباب و رعیتی ایجاد شود. با ادامه این روند، جهان در نزد کودک به دو بخش حقارت و برتری تقسیم میشود که در انتهای بخش حقارت، خود کودک و در انتهای دیگر والدینش قرار میگیرند. والدین در این الگو کودک را به دلیل ناتوانیهایش سرزنش میکنند اما به او اجازه چون و چرا داده نمیشود. هر خطایی که از کودک سر بزند، فورا با او برخورد میشود و این سرزنشها و برخوردهای مداوم باعث میشود در ذهن کودک تصور ضعیفی از خودش به وجود آید و اعتماد به نفسش کاهش یابد و رفتارش بدتر شود و موجب میشود به زودی باور کند آنچه درباره او تصور میکنند، حقیقت محض است.
الگوی تربیتی محبت و عدم قاطعیت
امروزه کودکان بسیاری را میبینیم که از زیر بار مسوولیت شانه خالی میکنند، پرتوقع هستند و احساس میکنند همه دنیا به آنها بدهکارند. این گونه کودکان با مشکلاتی چون بیحوصلگی، نارضایتی از زندگی و درک این نکته که از استعدادهای خود به نحو مطلوب استفاده نکردهاند، دست به گریباناند.
آنها درماندگی و ناتوانی خود را درک میکنند اما از اعتماد به نفس لازم برای رفع این نقایص برخوردار نیستند، بنابراین تنها کاری که از دست آنها برمیآید، درخواست و تقاضای بیشتر از والدینشان است.
این الگوی تربیتی، کودکانی لوس، ضعیفالنفس، وابسته و از لحاظ عاطفی نیز کودک صفت تربیت میکند. از کودکی که با مهربانی و ملاحظه بیش از حدی با او رفتار میشود، اجازه هر کاری دارد و تقاضای کمی از او میشود و محدودیتی برایش نیست، نمیتوان انتظارات زیادی داشت.
رایجترین اشتباهی که والدین در این الگوی تربیتی مرتکب میشوند، این است که اعتقاد دارند کودکان نباید ناکام و ناراحت شوند. باید کودک را وادار کرد تا با سعی و تلاش خود به اهدافش دست یابد و نباید هر چیزی را که میخواهد در اختیارش قرار داد. در غیر این صورت، او هرگز نخواهد آموخت که بدون دیگران و به تنهایی از عهده کارهای خود برمیآید.
کودکی که به دلیل رفتار بیش از حد محبتآمیز والدینش صبر و تحمل در برابر ناملایمات و سختیها را نیاموخته است، در بزرگسالی با مشکلات فراوانی رو به رو خواهد شد. ممکن است قوانین اجتماعی را زیر پا بگذارد یا نادیده بگیرد اما درک نکند که قانون، همچون والدینش بخشش ندارد و از اشتباهاتش چشمپوشی نخواهد کرد. این گونه افراد در زندگی زناشویی و اجتماعی نیز انتظار دارند همه تابع هوسهای آنان باشند و هنگامی که خواستههای آنها برآورده نمیشود، خشمگین، آزرده خاطر، پرخاشگر و برآشفته میشوند. دیدگاههای دیگران هیچ اهمیتی ندارد و تنها آرا و نظریات خودشان ارزشمند است. چنین افرادی با همسر و همکاران خود مشکلات بسیاری خواهند داشت.