یکی از دلایل عمده اختلاف بین زن و شوهرها، اختلاف بر سر نحوه تربیت کودک است. بطور معمول مادر به شکل احساسی مسائل را ارزیابی میکند و پدر منطقیتر با کودک برخورد میکند، اما مشکل زمانی رخ میدهد که آنها درباره تربیت کودک اختلاف نظر پیدا میکنند. در این میان تصویر کودک سردرگمی را به یادآورید که بین ایراد گرفتنهای پدر و حمایت مادر، گرفتار شده است. چنین کودکی پس از مدتی تصمیم میگیرد به گفتههای هیچ یک از والدین خود احترام نگذارد و به حرفهایشان اهمیت ندهد.
در چنین شرایطی تضاد تربیتی حاکم بر خانواده حتی میتواند بهره هوشی و توانایی ذهن کودک را تحت تأثیر قرار دهد. بسیاری از وسواسها و تعارضات رفتاری در دوران بزرگسالی ناشی از روش تربیتی نادرست والدین در دوران کودکی است. والدین ناهماهنگ، موجب ایجاد احساس گناه در کودکان میشوند چرا که فرزندان با خود فکر میکنند اگر ما نبودیم، پدر و مادرمان با هم اختلاف پیدا نمیکردند.
از سوی دیگر احساس بیاعتمادی به والدین نیز قوت میگیرد چرا که کودکان با خود میاندیشند وقتی پدر و مادر نمیتوانند مشکلات خودشان را حل کنند پس برای آنها هم کاری انجام نخواهند داد.
از دیگر تبعات ناهماهنگی والدین در تربیت فرزندان، سرخوردگی کودکان، دوری از محیطهای اجتماعی، گوشهگیری و حتی بی رغبتی به تشکیل خانواده در آینده خواهد بود.
برخی اوقات در چنین خانوادههایی به تدریج فرزندان جذب یکی از والدین شده و او را پناهگاه امنی برای خود میدانند که در بیشتر موارد کمرنگ بودن نقش پدران در موارد عاطفی و هیجانی و آموزشی آنها را بیشتر به سمت مادران سوق میدهد و همین موضوع عامل اختلاف والدین میشود. اما آنچه والدین بخصوص مادران باید به آن توجه کنند این است که شیوههای تربیتی و نحوه ارتباط با فرزندان در دورههای مختلف کودکی، نوجوانی و جوانی با یکدیگر متفاوت است. بطور قطع اگر مراقبت، محبتها و توجههای ویژه والدین در دورههای مختلف تغییر نکند به رفتارهای بیمارگونه و عوامل بیماریزا تبدیل میشود و فرزندان تصور میکنند وظیفه والدین است که همیشه مقابل آنها خم و راست شده و نیازهایشان را برآورده نمایند.
تربیت کودکان نازپرورده نه تنها به زندگی آنها لطمه میزند و آنها را در مقابل مشکلات آینده ضعیف بار میآورد بلکه در سنین بزرگسالی موجب بروز مشکلاتی برای والدین نیز خواهد شد. چرا که با فرزندانی روبهرو خواهند شد که قادر به تصمیمگیری نبوده و همواره در حال فرار از زیربار مسئولیتهای زندگی هستند. این افراد یا تا آخر عمر سر بار والدین و اطرافیان خواهند بود یا برای اینکه به خود و دیگران ثابت کنند میتوانند راه آینده را خودشان انتخاب کنند بر عکس خواستهها و تمایلات والدین رفتار میکنند که در ادامه با سرزنشها، اخطار و تهدید و توبیخ پدر و مادر و اطرافیان روبهرو میشوند.
بنابراین پدر و مادرها قبل از هر اقدام تربیتی باید یک روش هماهنگ را در پیش گرفته و با کسب اطلاعات آموزشیلازم آیندهای روشن و آگاهانه برای فرزندانشان بسازند.
حمیدرضا انصاری / کارشناس ارشد روانشناسی