والدین در تربیت فرزندان خود نقش مهم و سرنوشتسازی دارند. آنان باید برای فرزندان خود دوست و محرم باشند. دوستی پدر و مادر با فرزندان سبب میشود تا آنان بتوانند بدون ترس، مشکلات، دیدهها و شنیدههای خود را به والدین بگویند.
پدران و مادران از آنجایی که با فکر، شخصیت و اخلاق فرزندان خود، آشنا هستند میتوانند راهنمای خوبی برای آنان باشند.
متاسفانه بسیاری از آسیبها توسط والدین و مربیان ناآگاه، از روی دلسوزی و محبت بیجا برای فرزندان ایجاد میشود.
برای اینکه فرزندانتان خوب تربیت شوند و از آسیبهای رفتاری و اخلاقی در امان باشند به نکتههای زیر توجه کنید:
در کارهای تربیتی عجله نکنید. آرام حرکت کنید تا به سرعت به هدفهای خود برسید و بدانید که در مسائل تربیتی، خیلی وقتها سکوت کردن از حرف زدن مهمتر است.
در محبت کردن، حد وسط را رعایت کنید و موقعیتی را ایجاد کنید تا فرزندان، خودشان تربیت را قبول کنند.
در تربیت دینی در نظر داشته باشید که هدف به وجود آوردن علاقه به مسایل دینی در فرزندان است.
اگر در تربیت، فرزندان، آمادگی نداشته باشند، تربیت اثر ندارد. همان طوری که اگر ریشهی درخت در خاک نباشد، هر چقدر آب هم روی آن بریزید، فایدهای ندارد. همچنین سعی کنید به چیزی که میگویید عمل کنید تا فرزندان نیز به آن عمل کنند.به تفاوتهای فردی فرزندانتان توجه کنید و به آنان احترام بگذارید. به علاوه سعی کنید راهی که برای تربیت فرزندان خود به کار میبرید غیر مستقیم باشد؛ زیرا اثر آن بیشتر است از دعوا کردن یا بیتوجه بودن نسبت به فرزندان خودداری و از تنبیه بدنی آنان پرهیز کنید.
والدین را از نظر نقشی که به عنوان مـربی اجـرا مـیکنند، میتوان به چهار گروه تقسیم کرد:
الف) والدین زورگو
ب) والدین بیتفاوت
ج) والدین آزاد
د) والدین با اقـتدار
«والدیـن زورگو» پرتوقع هستند؛ نظارت بسیار شدیدی بر رفتار فرزندانشان اعمال میکنند و خواستههای خـود را بـا زور، تـهدید و تنبیه به اجرا در میآورند. بیشتر اوقات فرزندان به این نوع رفتارها پاسخ مثبت نمیدهند. فـرزندان چـنین والدینی خیلی زود غمگین میشوند، بدخلقی نشان میدهند، متجاوز بار میآیند و مشکل آفرین مـیشوند.
بـرعکس، «والدیـن بیتفاوت» برای فرزندانشان محدودیتی قائل نمیشوند. آنها توجه و علاقهای نسبت به فرزندان خود نشان نـمیدهند و از آن ها پشـتیبانی عاطفی نمیکنند. رفتار اینگونه والدین موجب عدم رشد سالم شخصیت فرزند مـیشود. فـرزندان چنین والدینی زیاده طلب، نافرمان و عنان گسیخته بار میآیند و در تعاملهای اجتماعی و بازی با همسالان خود، بـه طـور مؤثر و سالم مشارکت نمیکنند.
«ز» با محبت هستند و از نظر عاطفی حساسند. امـا بـرای رفتار فرزندانشان مرزی قائل نیستند. آنها گـرچه پذیـرای رفـتار فرزندانشان و مشوق آنها هستند، اما نقش مـهمی در سـاخت شخصیت آنها ندارند. جای تعجب است که فرزندان اینگونه والدین در بعضی موارد بـه فـرزندان «والدین زورگو» شباهت دارند و بـیشتر اوقـات رفتارشان نـاگهانی، بـدون تـفکر، ناپخته و خارج از کنترل است.
اما، «والدیـن بـا اقتدار»، بهترین بستر را برای رشد فرزندان خود، به خصوص پرورش اعتماد به نـفس در آن ها فراهم میآورند. این والدین ضمن ایـن که به فرزندان خـود عـلاقه نشان میدهند و نسبت به آن ها احـساس عاطفی دارند، برای رفتار آنان مرزهای معینی را تعیین میکنند؛ بهطوری که فرزندان از پیـش مـیتوانند واکنش پدر و مادر را در مقابل هریک از رفـتارهای خـود حـدس بزنند. این نـوع رفـتار از جانب والدین مؤثرترین اثـر مـثبت را بر رشد اجتماعی فرزندان میگذارد. فرزندان چنین والدینی بهطور کلی کنجکاوترین و مستقلترین افراد جـامعه بـار میآیند و اعتماد به نفس بالایی پیـدا مـیکنند. عملکرد سـایر افـراد خـانواده به جز پدر و مادر، مـانند برادر و خواهر کوچکتر یا بزرگتر نیز میتواند نقش مهمی در میزان اعتماد به نفس کودکان داشـته بـاشد.