میدانیم که کودک مقلد صرف پدر و مادر و خواهر بزرگترخویش است، برای اصلاح او، برای ساختن شخصیت برتر او باید خود را اصلاح کنیم. معلوم است که این کار سادهای نیست، زیرا ما که در مـحیط نـاجور، بـا سبک تربیت غلط پرورش یافتهایم چگونه میتوانیم هـم خـود را اصـلاح کنیم و هم کودک خود را، ولی بد نیست بدانیم که اگر نمیتوانیم اصلاح شویم، لا اقل میتوانیم در مقابل کودکان خویش هنرپیشۀ خوبی باشیم، یعنی حد اقل، بد آمـوزی های خـویش را در مـقابل او بروز ندهیم.
مثلا برای اینکه کودکان اهل کتاب و مطالعه شوند، حتما جلوی آن ها کتاب بخوانید یا لا اقل تظاهر به کتاب خـواندن کـنید. اگـر کودک به کتاب علاقمند شود، نیمی از مشکلات ساختن شخصیت انسانی کودک حـل شده است یعنی زحمت شما را نویسندگان کتاب ها کم کردهاند، در انتخاب کتاب اراده و نظر شما مسلما بر اراده و نظرکودک میچربد، زیرا کـه او بـه نـفس مطالعه علاقمند شده است، مطالعۀ هر کتابی را که به دستش بدهید غنیمت مـیشمارد، از کـتابهای تاریخی، شرح احوال نوابغ، کتاب های علمی، ریاضی و شرح زندگی پیامبران خدا و دانشمندان برای پرورش فکر و شکل دادن به شخصیت او اسـتفاده کـنید.
جـلوی او حرف های رکیک بر زبان نیاورید و از کارهای ناشایستی که دیگران و یا خودتان کردهاید و به نفع شـما تـمام شـده به نیکی یاد نکنید، کار بد را بد بشمارید حتی اگر این اظهار نظر به ضرر خود شـما بـاشد. زیـرا کودک در کارگاه مغز خود این گفتار شما و حقیقت گویی تان را تجزیه و تحلیل میکند و اظهار نظری که میکند مسلما مـؤید تحسین و تـعظیم و بزرگواری شما ست.
مثلا اگر به او گفتید: نباید بعد از نهار به استخر برود یا آبتنی کند و او پاسـخ داد. اگـر بـعد از نهار آبتنی بد است چرا پریروز خود شما با عمو جان بعد از نهار به استخر رفتید؟ به او نـگویید، فـضولی موقوف من بزرگترم و خودم میدانم چکار کنم، زیرا در این صورت اگر چه کودک به ظاهر ساکت و مـجاب مـیشود ولی مغزش که از کار نمیافتد، این گفتار را ثبت میکند و سپس به حلاجی آن می پردازد و نتیجه میگیرد که نه تـنها تـوصیۀ شما بی جاست و می شود بعد از نهار به استخر رفت، بلکه خود شـما هـم آدمـی دیکتاتور، زورگو و تهی مغز هستید. بلکه باید در پاسخ او بسیار آرام و حتی خجالتزده بگویید: درست است جانم، من نفهمیدم، اشتباه کردم و بـعد از آب تنی دل درد هـم گرفتم و برای همین است که دیگر این کار را نمیکنم: اثر این گـفتار به قدری زیاد است که فرزند شما محال است از توصیههای بعدیتان سرپیچی کند.
قسمت مهمی از شخصیت او با رفتار والدین و اطرافیان نسبت به او شکل می گیرد:
کودکان وقتی با تشویق زندگی کنند با اعتماد به نفس باشد.
کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند.
وقتی با خشونت زندگی می کنند می آموزند که جنگجو باشند.
وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.
وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.
وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.
وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.
اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند.
اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند.
اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.
اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.
اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.
اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند.
اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند.
اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند.
اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.
اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند.