مهربانی
کودک روانى لطیف و ظریف دارد؛ روانى که جز مهربانى برنمى تابد. او ظرفیت عتاب و تندى ندارد و زود مىرنجد و مىگرید. آرى، مهربانى ضرورى ترین نیاز کودک است. بدین جهت، امام سجاد(ع) آن را اولین حق کودک برمىشمرد و بر حق تربیت و تعلیم مقدم می دارد. این بدان معناست که کودک، پیش از نشستن در کلاس تربیت و تعلیم، باید نسیم خوش مهربانى و عطوفت را تجربه کند؛ اقلیم وجودش از بوى خوش مهربانى عطرآگین گردد و حتى آموزش نیز باید در پرتو مهربانى و عطوفت به انجام رسد. جالب آن است که در نسخه شیخ صدوق عبارت «فرحمته فى تعلیمه» به چشم مىخورد که تصریح بدین امر است. بدین سان، در مىیابیم که آموزش، به ویژه در دوره ابتدایى، باید با مهربانى و محبت همراه باشد. این اصلى اساسى و اجتناب ناپذیر است.
تربیت کودک
اساسى ترین و ضرورى ترین حق فرزند و خردسال تربیت اخلاقى و معنوى اوست. تربیت با اهمیت ترین هدف و بلکه هدف همه تعالیم و معارف اسلامى است. زندگى انسان مسلمان در پرتو تربیت اسلامى معنا پیدا مىکند و ارج و ارزش انسان به تربیت معنوى و اخلاقى اوست. وگرنه، به فرموده قرآن، مانند حیوان و بلکه از آن هم پست تر خواهد بود. اهمیت والاى تربیت، وظیفه والدین را صد چندان مىکند. آنان که در حیات تربیتى فرزندان اولین نقش را بر جاى مى نهند، نخستین و اساسى ترین وظیفه را نیز به عهده دارند و ضرورى است بیش از هر حق دیگرى بدین حق اساسى کودک توجه کرده، در انجام دادن درست آن از هیچ کوششى دریغ نکنند.
تعلیم و آموزش کودک
از دیگر حقوق مهم فرزند سوادآموزى و فراگیرى دانش است. اهمیت سوادآموزى و دانش به توضیح و تاکید نیاز ندارد. پر واضح است، سعادت هرگونه که تفسیر شود، دانش آموختن اولین و اساسى ترین گام رسیدن به آن است. اگر کسى سعادت را صرفا رفاه مادى و آسایش دنیوى معنا کند، دانش آموختن گام نخست در تحصیل آن است و اگر آن را در قرب الهى و بندگى خداوند جستجو کند که حق همین است باز هم دانش و معرفت از مطمئن ترین راههاى وصول بدان شمرده مىشود. دانش کلید حل بسیارى از مشکلات و ابزار دستیابى به بسیارى از مصالح و منافع مادى و معنوى است. بر والدین، که در برابر سعادت فرزندانشان مسؤولند؛ ضرورى است تا زمینه تحقق این حق مهم را برایشان فراهم سازند و آنان را از نعمت سواد و دانش بهره مند گردانند.
عفو
زمینه خطا و اشتباه در اعمال و رفتار کودک بسیار است. آنان در ابتداى مسیر رشد هستند، نه رشد بدنى کافى یافتهاند و نه عقل و تدبیرشان به حد کمال رسیده است. بنابراین، امکان هر نوع لغزش و خطا در رفتار و گفتارشان وجود دارد. والدین و بزرگسالان باید این واقعیت را بپذیرند که کودکانشان انسانهاى کوچکى بیش نیستند و انتظار بزرگان از آنان داشتن خطاست. پس بجاست که از خطاهاى آنان با کرامت و بزرگوارى درگذرند و پوزش آنان را براحتى بپذیرند.
خطا پوشی و تغافل
چنانکه بیان شد، در کودکان و نوجوانان، به خاطر عدم رشد کامل عقلانى، زمینه لغزش بسیار است و اشتباه و تقصیر در اعمال و رفتارشان دور از انتظار نیست. واکنش والدین و بزرگترها، در برابر این لغزشها، دو نوع است؛ یکى آن که خطاهایشان را سریع به آنان گوشزد کنند، و احیانا به تنبیه و سرزنش آنان بپردازند و دیگر آن که، ضمن داشتن حساسیت و توجه، به روش خطاپوشى و تغافل که روشى درست و اثربخش است، روى آورند؛ چرا که تغافل از اصول مهم تربیتى است؛ یعنى والدین خود را به غفلت بزنند و چنان وانمود کنند که خطاى فرزندشان را ندیدهاند. چنانچه والدین چنین رفتارى داشته باشند، امکان پشیمانى و بازگشت از خطا بیشتر است؛ اما اگر کودکان و نوجوانان در مقابل هر خطا و تقصیرى با سرزنش و تنبیه والدین رو به رو شوند، احساس مجرم بودن کرده، چنان مىاندیشند که دیگر اعتبار و ارزشى نزد والدین و بزرگسالان ندارند. این امر باعث مىشود که در مراحل بعد نیز لغزش و خطا برایشان زشت نباشد و ارتکاب آن امرى عادى شمرده شود. گذشته از این، سرزنش و تذکرهاى پیاپى، بذر لجاجت را در وجود فرزند مىافشاند و زمینه پذیرش اندرز را در او نابود مىکند. امام زینالعابدین(ع) به خاطر اهمیت اصل خطاپوشى و تغافل، این حق را مورد تاکید قرار داده و دو بار آن را بر زبان رانده است. آن بزرگوار فایده و سبب خطاپوشى را نیز بیان کرده، مىفرماید: پوشاندن لغزشهاى دوران کودکى و نوجوانى به بازگشت آنان و پرهیز از خطا و لغزش مى انجامد.
ملاطفت با کودک
روحیه لطیف کودک با اندک تندى و خشم، آزرده مىشود. بنابراین بزرگسالان، به ویژه والدین، باید از گلهاى زندگى خویش با لطافت و نرمى مراقبت کنند؛ با صبر و حوصله در برابر آزارهاى کودکانه آنان عطوفت و ملاطفت نشان دهند و جز در موارد استثنایى نگاه تند و چهره خشمگین بدانان نشان ندهند
کودکان فقرای درگاه بزرگسالان
کودکان کانون نیازمندى و فقرند. نیازهایشان فراوان و کمبودهایشان نمایان است. آنان در لحظه لحظه کودکیشان به حمایت و مراقبت والدین و بزرگترها نیازمندند. نیازهاى جسمانى، نیازهاى عاطفى، نیازهاى روانى و ... از آنان مسکینانى راستین ساخته است. آنها جز در پرتو کمک و حمایت بزرگترها و والدین قادر به رشد و تکامل و حتى ادامه حیات نیستند. بنابراین بر بزرگسالان است که مستمندان درگاه خویش را یارى دهند و در رفع نیازمندیهاى آنان بکوشند.
مدارا با کودک
ضرورت مدارا و تحمل رفتارهاى نا سنجیده کودکان امرى روشن است؛ چرا که آنان در طریق رشد و تکاملند، هنوز درکشان کامل نگشته، خوب و بد کارها را به راحتى تشخیص نمىدهند، با آداب اجتماعى آشنا نیستند، ارزشها و ضد ارزشها برایشان بى معناست، خواستهها و انتظاراتشان لباس منطق بر تن نپوشیده است و همچنان در خیالات و پندارهاى کودکانه خویش غوطه ورند. کنجکاوى و انرژى زیادشان اغلب آنان را به انسانهاى شلوغ و پر درد سر مبدل ساخته و اعمال و رفتار نا سنجیده و آزار دهنده را ویژگى طبیعى شان ساخته است. والدین و بزرگسالان باید این موقعیت کودکان را به درستى درک کرده، با بردبارى بسیار خود را براى تحمل کردار نادرست آنان آماده سازند تا از امتحان بزرگ و سخت دوران کودکى فرزندان سربلند برون آیند.
ترک لجاجت با کودک
کودکان، به خاطر نداشتن آگاهى لازم و درک کافى، کمبودها و نقصهاى بسیار دارند. آنها چه بسا به لجاجت با والدین و بزرگسالان برخاسته، باعث آزار آنها مىشوند. در چنین موقعیتى بزرگترها باید با کودکان مدارا کنند و از لجاجت و مخاصمه با آنان جدا بپرهیزند. طبق سخن امام سجاد(ع) این روش براى رشد و هدایت کودکان مناسبتر است.