عروسک ها در کنار ظاهرا رشد و شکوفایی استعداد کودکان و انتقال مفاهیم آموزشی عهده دار یکسری اهداف آموزشی بصورت غیر مستقیم به مخاطبان خود نیز می باشند .
عروسک ها با عالی ترین وجه از عهده پاسخ گویی به احساسات و عواطف جوشان، لطافت های روحی، روانی و ذائقه های زیبا و ظریف دختران نازک پسند بر می آیند و به راحتی با آنها انس می گیرند، از این رو گاهی برای تخریب و یا ایجاد علاقمندی به شخصیت ها، عروسک های آنها را با ویژگی های خاصی طراحی و تولید می کنند .
استعدادهای انسان ها به دو بخش خوب و بد تقسیم می شوند، اینجاست که برخی از اسباب بازیها استعدادهای خوب انسان ها را رشد داده و از حالت بالقوه به حالت فعلیت در می آورند و القاء کننده خصلت های پسندیده می باشند و اما برخی دیگر از اسباب بازی ها با هدف شکوفا کردن استعدادهای بد و غیر انسانی کودک می باشند و آموزه های زشت و ناپسند را در وجود آن ها نهادینه می کنند.
بعنوان مثال عروسک های یونانی "مرگ" با چشمانی آتشین، صورت های ترسناک، دهان های خون ریز، بال های خفاش مانند و در حالی که داخل تابوت های کوچک قرار گرفته اند مُبلغ نوعی از عصبیت، خشونت و القاء آن در بین مخاطبان خود بوده که حتی دولت یونان عرضه این نوع از اسباب بازی ها را در اسباب بازی فروشی ها ممنوع کرد و اعلام داشت که این عروسک ها برای رشد و شکل گیری شخصیت کودکان و بهداشت روانی آنها تهدید جدی بشمار می آید، اما متقابلا عروسک های ایرانی "دارا و سارا" ترویج گر اخلاق و ارزشهای انسانی بوده اند.
کودکان در دنیای تخیلات بی مرز و پاک خویش، نقش های متفاوتی را برای عروسک ها و اسباب بازی هایشان بازی می کنند و از همین رهگذر چنان مفتون و دلباخته دوست پلاستیکی خود می شوند که گاه این عشق و علاقه و وابستگی را تا سنین جوانی و حتی میانسالی با خود حفظ می کنند .
مولای متقیان امام علی (ع) در نامه ای خطاب به فرزندش می فرماید : قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود.
بنابراین عروسک ها و اسباب بازی ها بخشی از این بذر بوده که در دوران کودکی در قلب دختران و پسران نو رسته کاشته می شود و در هنگامه جوانی و میانسالی در کالبد رفتارهای اجتماعی آنها خود را بروز می دهد.
عروسک ها به دلیل کارکردهای متنوع از جایگاه و اهمیت ویژه ای نسبت به اسباب بازی های دیگر برخورداند، در این میان دختر بچه ها انحصاراً به عروسک علاقمند هستند و این علاقمندی نشات گرفته از عاطفه ویژه دختر بچه ها به دلیل قدرت برتر عروسک در ایجاد حس هم ذات پنداری و تفاهم خیالی با کودک است.
در سنین کودکی است که کودکان به دلیل شکل نگرفتن شخصیت و سادگی طرح های ذهنی خود دارای حس الگو پذیریی بالایی هستند و در این دوران آموخته های آنها با دوام تر و پایدار تر بوده و بیشترین تاثیر پذیری را در زندگی آینده آنان ایفا خواهد نمود.
در جوامع کنونی الگوهای مطرح ورزشی و سینمایی با همه ناهنجاری های اخلاقی که دارند به کمک رسانه های ارتباط جمعی به اسطوره های فرامرزی تبدیل شده اند و مرجع بسیاری از دختران و پسران گردیده اند و هرگونه حرکت و تحرک این افراد و الگوها خیل عظیمی از مریدان را به دنبال خود کشانده است.
با توجه به متن فوق می توان چنین نتیجه گرفت که عروسک برای کودکان به مثابه یک الگو بوده و الگویی است که مولفه های فرهنگی ، تربیتی، اخلاقی را با ظریف ترین شکل و صورت ممکن بر روح و روان کودک نقش زده و براحتی ، مفاهیم مورد دلخواه طراحان و سازندگان را به کودک و دنیای او انتقال می دهد، زیرا فهم محدود کودکان مانع از آن می شود که بتوان همه مفاهیم را بوسیله الفاظ و لغات به آنها منتقل کرد .
از این رو عروسک ها بعنوان واسطه آموزشی، نقش ویژ ه ای در پرورش کودکان بازی می کنند ، کودکان به راحتی با عروسک ها انس می گیرند و چون الگویی دوست داشتنی، مدل آنها را مورد اقتباس و تقلید قرار می دهند که این رویکرد به تربیت آنها ختم می شود .
