بر اساس آیات و روایات، فلسفة وجودی انسان رسیدن به سعادت و قرب الاهی است. بدین منظور، دین اسلام برنامههای جامع و کاملی در قالب تربیت دینی دربردارد. از جملة این برنامهها، «عبادت و بندگی» است. عبادت یکی از نیازهای واقعی و اساسی است که ریشه در اعماق جان و فطرت بشر دارد و اسلام آن را به منزلة یک برنامة جامع تربیتی برای پرورش و تکامل روح و روان انسان برنامهریزی کرده است. تربیت دینی مفهومی عام است که شامل حوزههای مختلفی همچون تربیت عقلانی، سیاسی، اجتماعی، جنسی، عاطفی، اعتقادی، اخلاقی و عبادی میباشد. تربیت دینی «عبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدفدار، به منظور آموزش گزارههای معتبر یک دین به افراد دیگر؛ به نحوی که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزهها متعهد و پایبند گردند».
یکی از مهمترین ابعاد تربیت دینی در دورة کودکی، تربیت عبادی است. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوی و ایجاد زمینة ارتباط با خداوند است، بسیار مورد تأکید پیشوایان دینی(ع) میباشد. داوودی تربیت عبادی را: «آموزش عبادات به متربیان و متعهد کردن آنان به انجام آنها»2 میداند. به طور کلی، تربیت عبادی بُعدی از تربیت دینی است که متربّی را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا، و آنان را با انگیزة راسخ، مکلّف به انجام آن میکند.
بحث تربیت عبادی یکی از مهمترین مسائل در محافل علمی و آموزشی در جامعة دینی است، که توجه بسیاری از پدران و مادران دینمدار و مربیان متعهّد و دلسوز را به خود جلب کرده است. از سوی دیگر، تربیت عبادی دنباله و مکمّل تربیت اعتقادی است و تربیت اعتقادی بدون آن بار ارزشی ندارد؛ زیرا لازمة شناخت یک دین، عمل به آموزههای آن است.
حال این پرسش مطرح است که چه کنیم تا فرزندانمان مؤمن، متعهّد و عامل به تعالیم دینی و تکالیف عبادی رشد کنند؟ برای پاسخ به این پرسش در این مقاله حول سه محور اساسی بحث میشود:
الف) ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی؛
ب) ضرورت بیان فلسفة اعمال عبادی در حد درک کودکان؛
ج) مسئولیت و محدودة زمانی والدین در تعلیم و تربیت مسائل دینی و عبادی کودکان.
ضرورت تربیت عبادی کودکان در دوران خردسالی
متخصصان تعلیم و تربیت در مورد نقطة شروع پرورش مذهبی و آموزش برنامههای معنوی و تعلیمات دینی، دو نظر بیان کردهاند:
گروهی معتقدند: «کودک تا به حدّ بلوغ و رشد نرسد، استعداد درک آموزشهای دینی را ندارد و نباید تحت تربیت دینی قرار گیرد؛ گروه دیگری عقیده دارند که اطفال نیز لیاقت و استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مربیان میتوانند مطالب دینی را ساده و قابل فهم نمایند و به کودکان تلقین کنند و آنان را وادار سازند که برنامههای آسان دین را انجام دهند تا با افکار و اعمال دینی نشو و نما یابند».3
اسلام در این باره دیدگاههای متقن و دقیقی ارائه کرده است. در تفکر اسلامی، انسان در مقام جانشین خدا، خلافت الاهی بر روی زمین به عهدهدار است. برای کسب این مقام، باید از دوران خردسالی و چه بسا قبل از آن، اقدامهای لازم را به عمل آورد، تا کودک آمادگی پذیرش تکالیف الاهی را در زمان بلوغ پیدا کند. بر اساس سنّت و رهنمودهای معصومان(ع)، آموزش دینی و عبادی از هنگام تولّد شروع میشود؛ زیرا تربیت در دورة کودکی پایه و اساس رشد و بالندگی معنوی در دورههای بعدی خواهد بود. دلایل روایی زیادی در تأیید نظریة دوم وجود دارد.
غزالی معتقد است: «تربیت دینی باید از سنین پایین آغاز شود؛ زیرا در این سن کودک بدون طلب دلیل و برهان، آمادة پذیرش عقاید دینی است. از طرف دیگر، نهادینه کردن معانی دینی با تلقین و تقلید آغاز میشود و سپس با توجه به مراحل گوناگون رشد، دستورات مناسب هر مرحله به تدریج عرضه میشود و در پایان به پدید آمدن باورهای عمیق و محکم در ذهن انسان میانجامد».4
بر اساس نظر شرع مقدس اسلام، کودکان تا به سن بلوغ نرسند، تکلیفی متوجه آنان نیست؛ اما هنگامی که به سن تکلیف میرسند و با مجموعه تکالیف شرعی مواجه میشوند، در صورت نداشتن آشنایی و آمادگی پیشین، پذیرش و انجام تکالیف دینی برای آنان دشوار میباشد و چه بسا رغبتی نسبت به اعمال عبادی از خود نشان ندهند. یکی از فلسفههای تعلیم تکالیف عبادی به کودکان در دورة خردسالی این است که کودکان بر اثر مداومت، انجام آن اعمال برای آنان ملکه شود، تا در زمان سن تکلیف، برای آنان دشوار نباشد. بیشک اگر کودکان در آغاز دوران کودکی و سالهای نوجوانی از آموزههای دینی بهرهای نبرند، قطعاً در جوانی و بزرگسالی با یک رکود معنوی و در نهایت خسارت روحی مواجه خواهند شد. امینی معتقد است:
درست است که پسر بعد از پانزده سال و دختر بعد از نه سال به تکلیف میرسند و قبل از آن تکلیفی ندارند؛ اما انجام تکالیف دینی را نمیتوان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکی به انجام عبادات و تکالیف دینی عادت کند تا در سن بلوغ به آنها رغبت داشته باشد...، [و الا] انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارش نمیرود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانهای ممکن است آن را ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود.5
البته باید بکوشیم حس و رغبت کودکان نسبت به تکالیف عبادی، به انگیزه و خواست درونی تبدیل شود و این علاقه از درون بجوشد، نه اینکه صرفاً در حد اطلاعات دینی باقی بماند. بنابراین، باید افزون بر بعد شناختی، با بهرهگیری از بُعد عاطفی کودکان، از ابتدا تصویری زیبا از دین و تکالیف دینی برای آنان ترسیم کرد، تا شور و انگیزة گرایش و عمل به تکالیف و مناسک عبادی در کودکان درونی شود. برای تحقّق این هدف، ضرورت دارد در دورة کودکی، آمادگیهای لازم، برای انجام یک مجموعه از اعمال عبادی (نماز، روزه) را در آنان ایجاد کرد؛ این مطلب به خوبی از روایات فهمیده میشود. برای نمونه، در روایتی پیامبراکرم(ص) میفرماید: «نماز را در هفت سالگی به فرزندانتان تعلیم دهید».6 نظیر همین روایت از امام علی(ع) نقل شده است که حضرت میفرماید: «از هفت سالگی فرزندانتان را به نماز امر کنید».7
در این زمینه امام باقر(ع) میفرماید:
ما اهل بیت، هنگامی که کودکانمان به پنج سالگی رسیدند دستور میدهیم نماز بخوانند؛ ولی شما از هفت سالگی آنان را به نماز خواندن امر کنید، و ما در هفت سالگی امر میکنیم به اندازة تواناییشان نصف روز و یا بیشتر و یا کمتر روزه بگیرند و دستور میدهیم هنگامی که تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب شد، افطار کنند. این عمل برای آن است که به روزه گرفتن عادت کنند. پس شما کودکان خود را در نُه سالگی به اندازة تواناییشان امر به روزه گرفتن کنید و چون تشنگی و گرسنگی بر آنان غالب گردید، افطار کنند.8
از این روایات بر میآید که باید کودکان را در خردسالی به فراگیری و اقامة نماز و گرفتن روزه تمرین داد تا به تدریج برای آنان عادت و ملکه شود، و هنگام سن تکلیف، به خوبی آماده باشند. حتی با توجه به اینکه کودکان از تنبیه بدنی منع شدهاند، اما در مورد زمینهسازی و تحریک و وادار کردن آنان به نماز، گاهی ائمه(ع) امر به تنبیه فرمودهاند. فقیهان نیز معتقدند در تمرین دادن کودک به نماز، در صورت لزوم، به مقداری که دیه واجب نشود، میتوان او را تنبیه کرد. از روایات بر میآید که اگر کودکان در خواندن نماز سستی کنند، میتوان آنان را با رعایت موازین شرعی، تنبیه (از زبانی تا عملی) کرد. البته در روایات، از نظر زمان و سن بازخواست اختلاف وجود دارد. از اینرو، نمیتوان دقیقاً مشخص کرد که در چه سنی میتوان آنان را با تنبیه به نماز واداشت. در تعدادی از روایات زمان بازخواست و تنبیه از شش یا هفت سالگی آمده است. برای مثال، پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «وقتی فرزندانتان شش ساله شدند، امر کنید نماز بخوانند؛ وقتی هفت ساله شدند، (در صورت لزوم) میتوانید آنها را بزنید».9
همسر امام خمینی(ره) نقل میکند که امام از هفت سالگی در تربیت دینی دقّت داشتند و میگفتند: «بچهها از هفت سالگی نماز بخوانند. بچهها را وادار به نماز کن، تا وقتی نه ساله شدند، عادت کرده باشند».10
سادات معتقد است:
انجام تکالیف دینی را نباید تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت؛ بلکه باید اُنس و عادت لازم را پیشاپیش در آنها به وجود آورد تا در زمان بلوغ مشکلی از این نظر به وجود نیاید. خانوادههایی که از فرصت دوران کودکی برای این منظور استفاده نمیکنند، در دوران بلوغ و نوجوانی معمولاً با مشکلات جدّی روبهرو میشوند؛ زیرا کسی که انجام تکالیف دینی را تا مرحلة نوجوانی یا جوانی و بزرگسالی به تأخیر انداخته است، هر چند معتقد به موازین دینی باشد، به علّت نبود ممارست عملی و آمادگی روحی، معمولاً نمیتواند به راحتی به احکام دینی عمل کند. اغلب کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمیدهند، بیاعتقاد به مبانی دینی نیستند؛ بلکه آنها معمولاً کسانی هستند که قبلاً ورزیدگی و آمادگی لازم را به دست نیاوردهاند ...، بنابراین، استدلال کسانی که معتقدند طفل پس از رسیدن به حدّ تشخیص، خود باید مسیر خویش را انتخاب کند و نباید پیشاپیش عادت به برخی امور از جمله تکلیف دینی را در او بوجود آورد، به هیچروی درست نیست. اگر این استدلال صحیح باشد، باید تربیت را تا رسیدن به سن تشخیص تعطیل کرد؛ حال آنکه تربیت به یک معنا چیزی جز ایجاد عادات در کودک نیست... .11
نوشتهاند: روزی «آندره مالرو» ادیب مشهور، درباره تعلیم و تربیت و اهمیت فوقالعادة آن برای مردم سخنرانی مفصّلی ایراد کرد که سخت مورد توجه قرار گرفت. وقتی نطق او پایان یافت، زنی از میان جمعیت پیش رفت و گفت: جناب مالرو! بنده از چه زمانی میتوانم تعلیم و تربیت فرزندم را شروع کنم؟
مالرو، مؤدبانه پرسید: بچة شما کی متولّد میشود، خانم؟
زن با شگفتی جواب داد: کی متولّد میشود؟ عجب، کودک من الأن چهار سال دارد، آقا!
در این هنگام مالرو فریاد زد: چهار سال؟! ای داد و هزار افسوس! بانوی عزیز، شما هماکنون بهترین سالهای عمر آن طفل بیچاره را هدر دادهاید!12
بنابراین، ضروری است تمهیدات لازم برای فراگیری و گرایش کودکان به انجام اعمال عبادی از سنین خردسالی فراهم شود، تا افزون بر ایجاد و تقویت روحیة دینداری و دینباوری، زمینة عمل به تکالیف عبادی نیز برای آنان فراهم شود.
آمادهسازی در کودکان
یکی از اصول تربیتی در تربیت عبادی، اصل «زمینهسازی» و ایجاد آمادگی در کودکان از نظر روحی، روانی و عاطفی نسبت به عبادات است. این اصل افزون بر تأکید نسبت به عبادات، باعث آمادگی پذیرش و انجام تکالیف شرعی و همچنین جلوگیری از کمتوجهی کودکان نسبت به مسائل عبادی نیز میشود. بر اساس اصل «آمادهسازی»، ضروری است پیش از آنکه احکام و اعمال عبادی در حقّ کودکان به مرحله وجوب برسد، زمینة رویارویی صحیح با احکام و اعمال عبادی را در آنان ایجاد کرد؛ زیرا این اقدام در رشد و کمال معنوی انسان تأثیر مستقیم دارد.
هدف از تربیت عبادی در دورة کودکی، پرورش و تقویت روحیة عبادی و ایجاد آمادگی برای «تکلیفپذیری» و تشویق کودکان به انجام تکالیف عبادی است. برای تحقق این هدف، میتوان بر اساس برنامهای منظم، بدان جامة عمل پوشاند؛ زیرا اگر کودک یکدفعه و بدون آمادگی قبلی مکلّف به تکالیفی شود، طبیعی است که از عهدة آن برنمیآید و چه بسا میزان تکلیفپذیری او نیز پایین آید و یا تکالیف را بدون انگیزه و به صورت ناقص انجام میدهد. البته باید توجه داشت که برای ارائة هر مفهومی به کودک، ابتدا باید آمادگی از نظر شناختی و عاطفی در او ایجاد شود، تا در نهایت به رفتار عملی در کودک بینجامد. متأسفانه گاهی در مدارس، حتی در درس دینی، دانشآموز در همان سطح اولیة شناختی و عاطفی باقی میماند؛ در حالی که تربیت دینی، به ویژه تربیت عبادی به معنای واقعی، باید به صورت عملی در وجود متربی تحقق یابد تا انگیزة درونی به یادگیری و در نتیجه انجامدادن آن را داشته باشد. اولیاء و مربیان نباید یکباره کودکان را به انجام تکالیف دینی و عبادی ملزم و مجبور سازند؛ بلکه اول باید زمینة انجام برخی از مسائل دینی و عبادی را برای آنان فراهم آورند. از اینرو، وقتی کودک به سن درک و تمییز میرسد، باید به تدریج از مسائل و تکالیف آسان و محسوس شروع، و به تدریج به سوی معقولات حرکت کرد.
برای زمینهسازی اعمال عبادی در کودکان، نخست باید تمهیداتی فراهم شود که در دین مقدس اسلام بدان پرداخته شده است. برای نمونه، مستحب است هنگام تولد در گوش نوزاد، نوای ملکوتی اذان و اقامه نواخته شود. فقیهی در بیان فلسفة آن مینویسد:
شاید این بدان علت باشد که این عمل آثار روانی و تربیتی بسیار مفیدی را در کودک به جای میگذارد، گرایش فطری کودک را به خدا و پرستش رشد میدهد و نخستین بذر نماز را در دل کودک میکارد. این عمل زمینهساز شخصیت مطلوب او ـ در بزرگسالی ـ است.13
تقریباً همة فقیهان بر مسئلة آمادهسازی و تمرین کودکان در دوران کودکی نسبت به تکالیف عبادی تأکید کردهاند. فقیهان در کتابهای فقهی بابی با عنوان «احکام الصبی»، به اعمال عبادی کودکان غیربالغ و وظایف والدین در این رابطه اختصاص دادهاند، که از مجموع آنها این اصل مهم تربیتی استنباط میشود. در فقه آمده است پدر و جدّ پدری، شرعاً موظّف به تمریندادن کودکان به عبادت، اعم از واجب و مستحب و همچنین قضای آن میباشند.14 حتی آنان موظف به بیدار کردن کودکان از خواب برای نماز هستند؛ مگر آنکه به دلیل بیماری یا عذر دیگری، باعث آزار و اذیت او شود، که در این صورت باید مراعات حال کودک کرد.15
فلسفی مینویسد:
برای اینکه کودکان از اول مؤمن و خداپرست تربیت شوند، لازم است جسم و جان آنها نیز از نظر ایمان هماهنگی برقرار باشد. به همین جهت، اسلام از طرفی پدران و مادران را مکلّف نموده است که فرزندان را به خدا متوجه کنند و به آنان خداپرستی و تعالیم دینی را بیاموزند، و از طرف دیگر دستور داده است اطفال را به نماز و عبادات تمرینی وادارند.16
برای تحقق این هدف شهید مطهری معتقد است:
بچهها را از کوچکی باید به نماز تمرین داد. دستور رسیده است که به بچه از هفتسالگی نماز تمرینی یاد بدهید. البته بچه هفت ساله نمیتواند نماز صحیح بخواند؛ ولی صورت نماز را میتواند بخواند. از هفت سالگی میتواند به نماز عادت کند؛ چه پسر و چه دختر؛ یعنی همان اولی که بچه به دبستان میرود، باید نماز را در دبستان به او یاد بدهند؛ در خانواده هم باید به او یاد بدهند.17
بنابراین، میتوان گفت فلسفة آموزش و تمرین عبادات به کودکان در دورة کودکی این است که آنان آمادگی پذیرش و انجام تکالیف شرعی و عبادی را برای زمان بلوغ پیدا کنند. بناری در این زمینه معتقد است:
ورود کودکان به مرحلة جدیدی که به یکباره کلیة احکام الزامی اعم از واجبات و محرمات دربارة آنان حتمیت مییابد، مستلزم برخی مشقّتها و سختیها نسبت به آنان است و همین امر چه بسا سبب تکلیفگریزی و سهلانگاری آنان نسبت به احکام شرعی گردد. از اینرو، برای پیشگیری از این وضعیت، در فقه احکامی برای کودکان وضع شده است و بدون آنکه الزام و اجباری بر کودکان باشد، آنان به انجام این احکام تشویق میشوند، تا نوعی تمرین و آمادهسازی برای آنان به حساب آید و در پرتو این تمرین با تکلیف آشنا شده و به تدریج به انجام آنها عادت نمایند و هنگام بلوغ به آسانی به احکام الزامی تن دهند و به وظایف شرعی خود عمل کنند.18
در حقیقت، انجام عبادات در کودکی یک نوع زمینهسازی است و موجب ملکه شدن آن اعمال در روح و جان کودک میشود. و در نتیجه، چنین کودکانی بعد از سن تکلیف، عبادات را با آمادگی و سهولت بیشتری انجام میدهند؛ اما کسانی که تا هنگام رسیدن به تکلیف شرعی، با مسائل عبادی آشنایی نداشته و یا عبادتی را به جا نیاوردهاند، این اعمال را با دشواری بیشتری انجام میدهند. امینی مینویسد:
با این برنامه [والدین] میتوانند فرزندان خویش را به نماز خواندن عادت دهند؛ به طوری که وقتی به سن بلوغ رسیدند، خودبهخود و بدون فشار نماز را بخوانند و از انجام آن لذت برند؛ اما اگر پدر و مادر به بهانة اینکه هنوز به حد تکلیف نرسیده به نماز خواندن او اعتنا نداشته باشند و تا سن بلوغ آن را عقب بیندازند، انجام آن عبادت در سن بلوغ برای بچه دشوار خواهد بود یا اصلاً زیر بارش نمیرود و اگر هم نمازخوان شود، چندان تقیدی به آن نخواهد داشت و با اندک بهانهای ممکن است آنرا ترک نماید؛ زیرا عملی که از زمان کودکی عادی نشده باشد، عادت کردن به آن دشوار خواهد بود. بدین جهت پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به طور اکید دستور میدهند که کودکان را از شش یا هفت سالگی به نماز خواندن عادت بدهید.19
معاویةبنوهب از امام صادق(ع) پرسید: در چه سنی کودک به اعمال عبادی وادار میشود؟ حضرت فرمودند: «بین شش و هفت سالگی».20
پس اگر بخواهیم کودکان با عبادات خو بگیرند و بدان عادت کنند، باید دورة کودکی را مغتنم شمرده، آنان را با اعمال و تکالیف عبادی آشنا کرد. در روایتی از امام باقر(ع) بیان شد که فرمودند باید آموزش دینی را از سه سالگی شروع کرد. عبداللهبنفضاله میگوید: از امام محمد باقر(ع) شنیدم که فرمود:
وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید هفت بار «لا اله الاالله» بگوید. سپس او را به حال خود واگذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد؛ در این هنگام به او آموزش دهید که هفت بار «محمد رسول الله» بگوید. سپس تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید؛ آنگاه از وی بخواهید که هفت مرتبه «صلی الله علی محمد و آله» را تکرار نماید و سپس تا پنج سالگی او را رها کنید؛ در این وقت اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید و در سن شش سالگی رکوع و سجود را به او آموزش دهید. سپس رهایش کنید تا هفت سال او تمام شود. پس وقتی هفت سال او تمام شد، به او بگویید صورت و دست خود را بشوید (آمادگی برای وضو). سپس به او بگویید نماز بخواند؛ آنگاه کودک را به حال خود واگذارید تا نه سال او تمام شود، وقتی تمام شد، در این هنگام وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و بر (ترک) آن تنبیه گردد و او را به نماز وادارید و بر (ترک) آن تنبیه گردد. وقتی وضو و نماز را فراگرفت، خداوند، او و پدر و مادرش را میآمرزد؛ ان شاءالله!21
در مورد روزه نیز امام(ع) برای تشویق، جذب و عادت کودکان به روزه، دستور میداد تا کودکان به اندازة تواناییشان روزه بگیرند و هر گاه تشنه یا گرسنه شدند، روزه را افطار نمایند. در حقیقت، این یک نوع زمینهسازی و آماده کردن کودکان برای گرفتن روزة کامل در زمان بلوغ است، تا کمکم به این عمل عبادی عادت کنند. علاّمه حلّی در فلسفة روزه گرفتن کودک میگوید:
روزه یک نوع تمرین است و سبب میشود کودک پس از بلوغ، انگیزه بیشتری به انجام آن داشته باشد و نیز باعث میشود نفس انسان ملکة پذیرش انجام واجبات را پیدا کند و از اخلاق ناپسند دور باشد...، [و یا میفرماید:] ما معتقدیم روزة کودک یک نوع تمرین بر عبادت است. لذا روزه بر کودک 7 ساله در صورتی که توان و طاقت آن را داشته باشد، مستحب است، تا در زمان بلوغ به انجام آن دعوت شود.22
از مجموع روایات بر میآید که باید از همان کودکی، آمادگی و زمینههای لازم در زمینة آموزش و تربیت عبادی را در کودکان به وجود آورد، تا آمادگی لازم برای مراحل بالاتر آموزش عبادی در آنان ایجاد شود. برای آماده کردن و زمینهسازی اعمال عبادی در کودکان، میتوان اقداماتی را در نظر گرفت. در این قسمت، مواردی که مربوط به دوران کودکی است، بیان میشود:
توجه دادن متربی به نعمتهای الاهی
یادآوری و ذکر نعمتهای الاهی از جمله شیوههایی است که در ایجاد انگیزه برای توجه دادن فطرت پاک کودک به صاحب نعمت و سپاسگزاری از او بسیار مؤثّر است. ذکر نعمتها میتواند زمینة بسیار مناسبی برای رشد و تعمیق بینش الاهی کودکان و در نتیجه، گرایش به صاحب نعمت و زمینههای شکرگزاری را در آنان فراهم سازد.
در آیات23 و روایات زیادی به این روش توجه داه شده است. چنانکه خداوند متعال به حضرت موسی(ع) وحی فرستاد: «مردم را به من علاقهمند کن و آنان را نیز نزد من محبوب ساز. عرض نمود چگونه؟ وحی آمد: نعمتهای مرا برای آنان بازگو کن، آنان خود عاشق من خواهند شد».24
بنابراین، باید کاری کنیم که محبت خدا در دل کودک جای بگیرد. در این صورت، او با عشق درونی به احکام و تکالیف الاهی عمل میکند. برای رسیدن به این هدف، ضروری است از نعمتها، مهربانیت، بخشندگی و توجه خاص خداوند به بندگانش سخن بگوییم و او را بهترین دوست انسانها معرفی کنیم. همچنین باید محبت خداوند به کودکان را نیز برای آنان بیان کنیم.
نقل داستانهای جذاب دربارة عبادات به ویژه نماز
یکی از روشهای مفید در آموزش معارف دینی، استفاده از داستان و مثال است. علاقة زیادی که کودکان به داستان دارند، موجب میشود تا بتوان بخش عمدة معارف دینی، به ویژه احکام، اعمال و شرایط عبادی را از این رهگذر در اختیار آنان قرار داد.
یکی از وسایل آموزشی که قرآن نیز به کار گرفته است، داستان و بیان سرگذشت گذشتگان است. قرآن کریم بسیاری از مباحث اعتقادی، اخلاقی و فرهنگی را در قالب داستان مطرح کرده است. در تربیت عبادی نیز برای مأنوس کردن کودکان و نوجوانان به مفاهیم و تکالیف عبادی، بهتر است از داستانها و قصههایی که در مورد عبادات و اهمیت آن است، استفاده کرد. تأثیر این نوع آموزش افزون بر سادگی آن و انتقال سریعتر محتوا، فهم مسائل انتزاعی را برای دانشآموزان آسانتر میسازد.
ارتباط کودکان با اماکن مذهبی
حضور کودکان در اماکن و برنامههای مذهبی، بهویژه نماز جماعت، مخصوصاً اگر با تشویق همراه باشد، آنان را به حضور در مسجد و اقامه نماز ترغیب میکند. شهید مطهری با توجه به نقش مسجد در تشویق کودکان به عبادت معتقد است:
بچه را باید در محیط مشوّق نماز خواندن برد. به تجربه ثابت شده است که اگر بچه به مسجد نرود، اگر در جمع نباشد و نماز خواندن جمع را نبیند، به این کار تشویق نمیشود؛ چون اصلاً حضور در جمع مشوّق انسان است. آدم بزرگ هم وقتی خودش را در جمع اهل عبادت میبیند، روح عبادت بیشتری پیدا میکند، بچه که دیگر بیشتر تحت تأثیر است. متأسفانه کم رفتن ما به مسجد و معابد و مجالس دینی و اینکه بچهها کمتر در مجالس مذهبی شرکت میکنند، سبب میشود که اینها از ابتدا رغبت به عبادت پیدا نکنند... . ما خودمان که از بچگی با مساجد و معابد آشنا بودیم، در این اوضاع و احوال امروز چقدر به مسجد میرویم که بچههای ما که هفت ساله شدهاند به دبستان رفتهاند و به دبیرستان و بعد به دانشگاه، ولی اصلاً پایشان به مساجد نرسیده است، بروند.! خوب، اینها قهراً از مساجد فراری میشوند.25
باهنر بر این باور است که:
هر چه میزان شرکت کودک و فعالیتهای او در [این] محیطها بیشتر باشد، به نگرشهای دینی والاتری دست خواهد یافت. نکته جالب دیگر در این زمینه آن است که میزان علاقهمندی کودک به این محیطهای مقدس نیز با میزان شرکت او و ارتباط و فعالیتش در این محیطها رابطة مستقیمی دارد.26
البته برای موفقیت در این کار لازم است برای کودکان، در کنار عبادت و نماز برنامههای متنوع و جذّابی وجود داشته باشد؛ مانند اهدای جوایز، کارت تشویق، پخش شیرینی و شکلات در بین کودکان که زمینة جذب آنان را به عبادت فراهم میکند. از امام حسن(ع) نقل شده است که فرمودند:
نماز ظهر یا عصر را در محضر رسول خدا(ص) خواندم؛ همین که حضرت سلام دادند به ما فرمودند: بر جایتان بمانید و آنگاه برای تقسیم ظرف حلوایی در میان نمازگزاران از جا برخاستند و به هر کدام مقداری حلوا میخوراندند تا اینکه به من رسیدند؛ من کودک بودم، آن حضرت قدری حلوا به من خوراندند، سپس فرمودند باز هم بدهم؟ عرض کردم آری آن حضرت به خاطر خردسال بودنم باز هم مقداری به من خورانیدند و بدین حال بودند تا آنکه به همگان حلوا خوراندند.27
شرفی نقل میکند:
در وقفنامة یکی از عالمان بزرگ که حدود یک قرن پیش میزیسته آمده است که فرمود: آنچه از من بجا مانده آن را گردو بخرید و در مسجد نگهداری نمایید تا آنگاه که کودکانی همراه با والدینشان به مسجد میآیند، به آنها هدیه دهید، تا عشق و علاقه به خدا، مسجد و منبر از ابتدا در آنها جوانه زند و در بزرگسالی هم اهل مسجد و معنویت شوند.28
گاهی متأسفانه رفتار و برخوردهای دور از انتظار مؤمنان نسبت به کودکانی که با اشتیاق برای نماز جماعت به مسجد آمدند، موجب سرخوردگی و شاید انحراف کودک از مسیر دین و خواندن نماز شود. شخصی میگوید:
در کوچکی همیشه سعی میکردم نماز خود را در مسجد بخوانم. روزی در حال نماز متوجه شدم پیرمردی مراقب من است. نمازم که به پایان رسید، پیرمرد به من گفت نمازت درست نیست و سپس با سخنان نیشدار خود مرا ملامت کرد. من غرق در سکوت بودم؛ هرگاه میخواستم از او بپرسم کجای نماز من اشتباه است، اجازه نمیداد و پیوسته میگفت نمازت درست نیست و امثال تو حق ندارند به مسجد بیایند. از آن به بعد تصمیم گرفتم دیگر به مسجد نروم و در منزل هم نماز نخوانم؛ این نخستین قدم برای ترک کامل نماز و انحرافم از طریق اسلام بود.29
این در حالی است که سیره معصومان(ع) کاملاً با این شیوة برخورد مخالف است. جابربنعبدالله میگوید: از امام باقر(ع) در مورد حضور بچهها در نماز جماعت پرسیدم. امام(ع) فرمودند: «بچهها را در صف آخر در کنار هم قرار ندهید، بلکه آنان را در بین صفها جداجدا بنشانید (و با ایستادن بزرگترها در میانشان جدایی بیفکنید)».30 شاید یکی از علتهای آن این باشد که کودکان احساس بیتوجهی و بیاحترامی نکنند و با این شیوه، هم احترام کودکان را حفظ کردهایم و به آنان شخصیت دادهایم و هم انگیزة حضور آنان در مسجد و نماز جماعت بیشتر شده، و در عین حال به نماز جماعت نیز نظم خاصی بخشیدهایم. البته مختصر برگزار کردن نماز جماعت نیز از جمله سفارشهای معصومان(ع) میباشد، که در جذب و تشویق کودکان به نماز جماعت نقش اساسی دارد. بنابراین، چگونگی برخورد با کودکان و حتی نوجوانان و جوانان نیز باید توأم با محبت، احترام و تشویق باشد.
توجه به مسائل عبادی توسط والدین و مربیان و مشاهدة عینی کودک
اسلام به مشاهده و تجربه اهمیت فراوانی میدهد؛ زیرا «مشاهده، تجربه، تفکر و تعلیم، وسایلی هستند که به انسان قدرت تشخیص میدهد».31 قرآن کریم به سیر در طبیعت و مشاهدة نعمتهای الاهی برای تفکر در آنها بسیار تشویق میکند؛ آیات زیادی در اینباره در قرآن کریم آمده است.32
حال اگر عبادت، به ویژه اقامه نماز در معرض دید و مشاهده کودک انجام گیرد، اثر تربیتی و سازندهای را به دنبال دارد. افزون بر تأثیر روحی و روانی، موجب تشویق و ترغیب کودک به یادگیری و انجام آن عمل عبادی نیز میشود. در روایتی امام صادق(ع) میفرماید: «امام علی(ع) در خانه خود اتاق متوسطی را به نماز اختصاص داده بود و در آن اتاق عبادت و راز و نیاز میکرد. هر شب که طفلی به خواب نمیرفت، امام او را به آن اتاق میبرد و نماز میخواند».33
کودکان اولین و بهترین درس دینداری و ارتباط معنوی با خدا را در محیط خانه از طریق مشاهدة عملکرد والدین به ارث میبرند. در این زمینه مروجی طبسی مینویسد:
وقتی که کودکان و نوجوانان مشاهده میکنند که پدر و مادرشان نسبت به امور مذهبی حسّاسیّت و دقّتنظر دارند و به عبادات اهمیّت فراوان نشان میدهند، و در اوقات نماز با اشتیاق به سوی عبادت میشتابند و در مناسبتهای مذهبی و مراسم عبادی شرکت فعّال دارند، خودبهخود به این قبیل امور احساس علاقه و نشاط میکنند و مجذوب حالات ملکوتی دعا و مناجات میشوند.34
بر این اساس، اگر در محیط خانه و مدرسه، تکریم به ارزشهای دینی جنبة عملی پیدا کند، زمینة گرایش به اعمال عبادی در کودکان به صورت آگاهانه شکل میگیرد. حضور معلمان در نماز جماعت مدرسه و اقامة اعمال عبادی، مخصوصاً نماز توسط والدین در منزل، از جمله عوامل ایجاد انگیزه در گرایش کودکان و نوجوانان به اعمال عبادی است. در واقع، کودک درس دینداری به طور عام و عبادت به ویژه نماز به طور خاص را با مشاهدة اعمال و رفتار دیگران، مخصوصاً والدین به ارث میبرد. وقتی کودک میبیند پدر و مادر به امور عبادی حسّاسیّت نشان میدهند و در اوقات نماز، با اشتیاق به سوی عبادت میشتابند، خودبهخود در این مسیر قرار میگیرد و بدان علاقهمند میشود.
شیر دادن به کودک با وضو
از جمله اقدامات تربیتی برای زمینهسازی و آمادهسازی کودک برای گرایش به معنویت و عبادات، به ویژه نماز، شیر دادن به کودک در حال داشتن وضو است. اثر تربیتی آن این است که: «وضو به عنوان مقدمة نماز، نه تنها موجب تطهیر جسم از آلودگیها میشود، بلکه تطهیر روح را نیز دربرمیگیرد. این طهارت جسم و روح که با وضو حاصل میشود، تأثیر روانی در روحیة مادر و کودک دارد. اگر مادر هنگام شیردادن با وضو باشد، باعث استراحت و آزادسازی روح کودک و رابطة معنوی او با خدا میشود».35
از مادر شیخ مرتضی انصاری پرسیدند:
فرزندت چگونه به درجات عالی تقوا و عبادت رسیده؟ پاسخ داد: من در انتظار آن بودم که فرزندم ترقّی بیشتری داشته باشند؛ زیرا در هنگام شیرخوارگیاش به او شیر نمیدادم، مگر اینکه با وضو بودم؛ حتی در شبهای سرد زمستان هم بدون وضو او را شیر ندادم.36
در مورد آیتالله شیخ جعفر شوشتری نیز نقل شده است:
از مادرش پرسیدند به داشتن چنین فرزندی دلخوشی؟ گفت: نه! گفتند: چرا؟ گفت: در مدت دو سال من برای یکبار هم او را بدون وضو و طهارت شیر ندادم و در آغوش نگرفتم. آرزویم این بود که او همچون جعفر صادق(ع) شود، ولی جعفر شوشتری شد.37
بنابراین، اینگونه اقدامات، نوعی زمینهسازی و درونیکردن ریشههای عبادی در کودکان است.
شیر دادن به کودک در حال نماز
شیر مادر از جمله نیازهای اساسی کودک است و هیچ چیز حتی اعمال عبادی، نباید مانع رسیدن کودک به این نیاز طبیعیاش شود. با توجه به اصل زمینهسازی و توجة خاص معصومان(ع) به کودک، بهتر است در اینجا به یک بحث فقهی که میان فقیهان نیز مطرح است پرداخته شود، و آن بحث شیر دادن به کودک شیرخوار در حال نماز است.
در فتاوای فقیهان آمده است: «اگر بچه گریه کند، مادرش میتواند در حال نماز او را در آغوش گرفته و شیر بدهد».38 برای تأیید این مطلب به دو روایت اشاره میشود؛ عمار ساباطی از امام صادق(ع) دربارة زنی که در حال نماز بچهاش گریه میکند، پرسید: آیا میتواند به او شیر بدهد؟ امام در جواب فرمودند: «زنی که در حال نماز است میتواند کودک خود را، در حالی که تشهد میخواند، شیر بدهد»؛39 علیبنجعفر، برادر امام موسیبنجعفر(ع)، میگوید: از آن حضرت دربارة زنی که به نماز ایستاده و فرزند او در کنارش گریه میکند پرسیدم آیا جایز است در حالی که نشسته کودک را در بغل بگیرد و به دامن خود بنشاند و او را آرام کند و شیر بدهد؟ امام فرمود: اشکالی ندارد.40
چهبسا این عمل در روح و روان کودک تأثیر مثبت بگذارد و زمینة اولیه اُنس کودک را به نماز و اعمال عبادی فراهم سازد؛ زیرا بهترین غذا، در بالاترین حالت روحانی و معنوی به کودک تزریق میشود.
برای زمینهسازی و علاقهمند کردن کودکان نسبت به عمل عبادی «روزه» نیز موارد زیر پیشنهاد میشود:
الف) بیان فواید و فضیلت روزه و ماه رمضان
آگاهی از هر چیزی، به ویژه اعمال عبادی، زمینهساز علاقهمندی به انجامدادن آن عمل میشود. معصومان(ع) برای ایجاد آمادگی در مسلمانان، قبل از فرا رسیدن ماه رمضان، به بیان اهمیت این ماه و فواید روزهداری میپرداختند با توصیههای لازم، مردم را برای انجام این عمل عبادی آماده میکردند. در روایتی امام باقر(ع) میفرماید: «پیامبر اکرم(ص) سه روز مانده به ماه مبارک رمضان به بلال فرمود مردم را جمع کن، وقتی مردم جمع شدند، حضرت بالای منبر فرمود:
ای مردم! این ماهی است که خداوند آن را به شما اختصاص داده است و سرور همة ماهها است؛ شبی در آنکه از هزار ماه بهتر است؛ در این ماه درهای آتش بسته و درهای بهشت باز است؛ کسی که این ماه را درک کند و آمرزیده نشود، از رحمت خدا دور باد.41
در روایتی مسمعی نقل میکند:
امام صادق(ع) قبل از حلول ماه مبارک رمضان، دربارة این ماه و فضائل آن و اهمیّت دادن به ماه رمضان با فرزندان خود چنین وصیت و گفتوگو میکرد: پس با نفس خویش بستیزید؛ زیرا در این ماه رزق و روزی تقسیم میشود، اجل و لحظات مرگ هر کس معین میشود؛ همچنین در این ماه، میهمانان خدا (زائران خانه) را که بر او وارد میشوند، مینویسند و در این ماه شبی هست که عمل در آن شب، از عمل هزار ماه برتر است.
برای ایجاد آمادگی در کودکان، همچنین میتوان با زبانی ساده و کودکانه به بیان فضیلت و ارزش روزه و جایگاه روزهدار در نزد خداوند و نیز فواید و ثوابی که برای آن مترتب است، پرداخت.
باهنر در این زمینه پیشنهاد میکند:
معلم نیز باید از سالهای نخست دبستان به طور ساده دربارة ماه رمضان و روزه مطالبی برای کودکان بیان کند. در سالهای بعد، این آموزش با گستردگی بیشتری انجام میشود و لازم است معلم در تدریس آن علاوه بر معرفی روزه به عنوان یکی از عبادتهای بزرگ اسلامی، مختصری از فواید و برخی از آداب آن را بهگونهای ساده و جذاب برای دانشآموزان بیان کند.42
ب) بیدار کردن کودک در سحر و گرفتن روزه به اندازة توان
برای عادت دادن کودک به روزهداری، بهتر است قبل از رسیدن کودک به مرحلة تکلیف، بهتدریج با روزه آشنا، و زمینة انجام آن را برای زمان تکلیف مهیا شود. برای این کار، سفارش به زود خوابیدن، بیدار کردن کودکان برای خوردن سحری و تشویق آنان به گرفتن روزه تا هر زمانی که طاقت آن را دارند و همچنین اهدای جوایز در پایان ماه رمضان، از جمله راهکارهایی است که میتوان برای ایجاد آمادگی در کودکان انجام داد. در روایتی امام صادق(ع) میفرماید: «ما کودکان خود را در سحرگاهان بیدار میکنیم تا روزه بگیرند؛ اما در طول روز هر وقت که گرسنگی و تشنگی بر آنان غلبه کرد (و خواستند) میتوانند افطار نمایند».43
امینی مینویسد:
خوب است کودکانی را که به سن تمیز رسیدهاند، برای مراسم سحری بیدار ساخت تا به جای صبحانه سحری بخورند و با این مراسم انس بگیرند. وقتی بچه توانایی روزه گرفتن پیدا کرد، لازم است او را تشویق کنند که گاهگاه روزه بگیرند و اگر احیاناً بیتاب شد، میتوانند در وسط روز به او آب یا غذای مختصری بدهند. به تدریج تعداد روزههایش را زیاد کنند. البته به مقدار توانایی نه زیادتر. در آخر ماه رمضان هم میتوانند به عنوان عید