این که بهشت چیست و جهنمکجاست،کودک از آن آگاهی ندارد . صرفاً بر اساس شنیده ها این تلقی وجود دارد که مثلاً بهشت ، باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنی ها از شکلات و میوه و اسباب بازی و کودکان خردسال وجود دارند . در آنجا می توان تاب بازی کرد ، دوچرخه و سه چرخه سوار شد ، می توان دوید ، جهید و حیاط آن وسیعو پر از درخت است . می توان در آنجا قایم باشک بازی کرد و حتی مخفی شد ، آن چنان که نتوانند او را پیدا کنند !!!
از دوزخ و جهنم تصوری جز مقداری آتش بر روی هم انباشته ندارد . هرگز گمان نمی کند که او هم روزی در این آتش خواهد افتاد . حتی این گمان را دارد که می توان بهصورتی از آن طفره رفت ، می توان خود را از آن خلاص کرد ، و یا سوزش آن را به گونه ای متحمل شد و ... ..
در عین حال شوق لقای بهشت و زندگی در آن محیط باصفا و گریز از آتش دوزخ دقایقی از اوقات او را بهخود مشغول خواهد داشت . بهخاطر بهشت حاضر استکه حرف پدر و مادر را گوش کند. اگر دریابد که عدم اطاعت از مادر سبب ورود به جهنم خواهد شد از آن می گریزد.