این واقعیت که کودک پس از اینکه مورد سرزنش قرار گرفت، سعی نمیکند رفتار خود را بهتر کند، برای والدین دلیلی بر ناسپاسی و بیارزشی ذاتی اوست، بنابراین رفتار خوب زمانی از کودک سر میزند که بخواهد هدیه و پاداشی دریافت کند و با خشنود کردن والدینش جایزهای بگیرد. کودک در چنین شرایطی دچار سردرگمی میشود، چرا که اگر بدرفتاری کند، طرد میشود اما اگر بدرفتاری نکند، مورد تشویق والدینش قرار نمیگیرد. او همواره در خور سرزنش است، اعم از اینکه کار ناشایستی از او سر بزند یا خیر.
در چنین شرایط آشفتهای، راهی برای کسب موفقیت وجود ندارد. در نتیجه کودک خشمگین و رنجیده خاطر میشود. در این زمان احساسات خصمانه خویش را یا در خود میریزد و یا به نزدیکان خود و به طور کلی به اجتماع منتقل میکند. قاطعیت نداشتن والدین در این الگو، یکی از دلایلی است که موجب میشود کودکان آشوبگرانه عمل کنند. بیشتر رفتارهای ضد اجتماعی که امروزه شاهد آن هستیم، ناشی از این الگوی تربیتی است. در رفتارهایی از قبیل مصرف مشروبات الکلی، دزدیهای کوچک، تشکیل گروههای ولگرد و تبهکار و ... میتوان ردپای این الگوی تربیتی را مشاهده کرد. اگر عوارض این الگوی تربیتی در دوره جوانی و نوجوانی اصلاح نشود، در بزرگسالی موجب بروز انواع دیگری از رفتارهای ضد اجتماعی خواهد شد.
الگوی تربیتی محبت و قاطعیت
والدینی که از این الگو پیروی میکنند، معتقدند که نباید درباره رفتارهای کودک سخن بگویند، یعنی همیشه بر رفتار کودک تاکید دارند و هرگز کودک یا شخصیتش را مخاطب قرار نمیدهند. مثلا به کودک میگویند <پسرم، من دوست ندارم که تو با خواهر و برادرت با تندی صحبت کنی> و هرگز به او نمیگویند: من تو را دوست ندارم، زیرا با تندی صحبت میکنی.>
این گونه والدین به ذات نیک همه انسانها و ارزش وجودی آنها ایمان دارند و معتقدند که اگر به نیکی و خوبی بها داده شود، شکوفا خواهد شد. این گونه والدین میدانند که زندگی سرشار از مشکلات و ناکامی است و هیچ کودکی نمیتواند این ناملایمات را تحمل کند، مگر آنکه والدین او را برای مقابله با این ناملایمات آماده کنند.
آنها اعتقاد دارند که رفتارهای اشتباه کودکان برای رسیدن به بلوغ فکری و مقابله با مشکلات دوران بزرگسالی ضروری است و در هنگام آموزش فرزندان خود، بدون کوچکترین خشونت و فشاری به آنها میآموزند که با ارزشترین هدیه در زندگی، خود نظمی است؛ چرا که تمامی نعمات این جهان <مثلا ثروت> به تدریج از بین میروند، مگر آنکه با نظم و ترتیب و به نحو مطلوب مورد استفاده قرار بگیرند.
به همین دلیل اینگونه والدین بیآنکه خشن باشند، قاطع و جدی هستند و فقط کودک خود را به دلیل اینکه بیاموزد تا رفتارهای خود را اصلاح کند، تنبیه میکنند، نه به این علت که مستحق تنبیه بوده است. در این الگوی تربیتی، کودک هرگز طرد نمیشود و فراتر از رفتارهای ناشایستی که از او سر میزند، مورد توجه واقع میشود و در همین حال جنبههای مثبت او نیز در نظر گرفته میشود. در انتقاد از کودک و تنبیه او به ندرت خشونت به خرج میدهند و همواره انصاف را رعایت میکنند.
آنها بیش از آنکه تنبیه کنند، از کودک تعریف و تمجید میکنند و میدانند که آنچه به طور مداوم به کودک میگویند، در ذهن او نقش خواهد بست. در نتیجه تواناییها و جنبههای مثبت کودک را گوشزد میکنند.
الگوهای تربیتی
براساس شیوه تربیت کودکان میتوان چهار الگوی تربیتی را تشخیص داد:
1) الگوی تربیتی مبتنی بر بیمحبتی و سختگیری
2) الگوی تربیتی مبتنی بر محبت و عدم قاطعیت
3) الگوی تربیتی مبتنی بر بیمحبتی و عدم قاطعیت
4) الگوی تربیتی مبتنی بر محبت و قاطعیت
تحقیقات و بررسیها حاکی از آن است که در شکلگیری خصوصیات تربیتی کودک، الگوی تربیتی حاکم بر خانواده سهم به سزایی دارد. بنابراین لازم است که هر یک از این الگوها به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرند.
منبع: کتاب (موفقیت در تربیت فرزندان)