فرزند فراموش‌شده‌ والدین!

دیگه کارها تکراری میشن

سلام دختر بزرگم 2سال و 4ماهشه دختر کوچکم 1ماه و نیمه است من به خاطر اینکه احساس حسودی و کم بود توجه پیدا نکنه خیلی بهش میدون میدم همش از شیطنت هاش چشم می پوشم احساس میکنم داره لطمه میخوره نمیدونم تا کوچیکه خوابه باهاش بازی میکنم با هم شعر میخونیم نقاشی میکنیم اما بازم توجه بیشتر میخاد خواهرش رو خیلی دوست داره اما بازم نسبت بهش حساسه که بغل که میکنیمش میگه منو بغل کن گریه که میکنه تند تند باهام حرف میزنه که مثلا متوجه گریه خواهرش نشم به نظرتون چه کار کنم چقدر باهاش مدارا کنم چقدر جدی و مقتدر باشم چه جور متوجه بکنمش که خواهرش و اون هر دو عزیزن و توجه بیشتر به خواهرش به خاطر نیاز بیشتر اونه نه اینکه تو رو فراموش کردیم یا کمتر دوست داریم !

من احساس میکنم دخترم بعد به دنیا آمدن خواهرش لجباز شده و خیلی شیطونی میکنه من شبا نذر میکنم اگر فردا دعواش کردم فلان کار رو می کنم که دعواش نکنم شاید باور نکنید خون خونم رو میخوره دیگه آخرش با حرص بهش غر میزنم یا تو سرم میزنم اما دقیقا همین طور که عمو روحانی گفتن وقتی با هاش قهر می کنم یا الکی گریه میکنم بینهایت موثره میاد بوسم میکنه میگه شوخی کردم از اخم کردنم هم حساب میبره ولی کم !

ام.من هم مشکل شما رو دادم.دخترم 2سال و7 ماه داره.خیلی حساس شده.پسرم 3 ماهشه.خیلی وقتها به من میجسبه ومیگه شیر بهش نده.یا اینکه منو اول بخوابون.نمیزاره نیتی رو روی پام بذارم.با اینکه نینی رو خیلی دوست داره ولی نمیخواد منو با نینی تقسیم کنه.چند وقتی هم هست که تا ناراحت میشه موهای خودش رو میکشه ومن خیلی نگرانش هیتم