top
ارثیه والدین معتاد برای کودکان

ارثیه والدین معتاد برای کودکان

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک، مهدکودک و خانواده: کودکان اعتیاد به کسانی اطلاق می‌شود که حداقل در یک برهه از دوران خردسالی تا نوجوانی آنان، پدر یا مادرشان معتاد بوده باشد. اعتیاد والدین تاثیرات بسیاری بر سلامت جسمی و روحی فرزندان می‌گذارد.

ارثیه والدین معتاد برای کودکان
کودکان اعتیاد به کسانی اطلاق می‌شود که حداقل در یک برهه از دوران خردسالی تا نوجوانی آنان، پدر یا مادرشان معتاد بوده باشد. اعتیاد والدین تاثیرات بسیاری بر سلامت جسمی و روحی فرزندان می‌گذارد. آمار نشان می‌دهد که احتمال معتاد شدن فرزندانی که والدین معتاد به مواد مخدر یا الکل داشته‌اند چهار برابر بیشتر از کودکانی است که والدین آنها معتاد نبوده‌اند. اگرچه عوامل ژنتیکی نیز در ابتلا به بیماری اعتیاد دخیل هستند، با این حال الگوهای عاطفی، روانی و رفتاری که از والدین معتاد به کودکان انتقال می‌یابند باعث می‌شود که احتمال معتاد شدن این دسته از کودکان بیشتر از سایر افراد باشد. یک فرد معتاد می‌تواند زندگی خانواده خود را کاملاً از هم گسیخته نموده وآسیب هائی ایجاد کند که تاثیر آن تا پایان عمر باقی بماند. اعتیاد والدین نه تنها تاثیر ویرانگری بر روی زندگی خودشان دارد، بلکه اثرات بسیار شدیدی نیز بر روی فرزندان آنها می‌گذارد
 
آمار نشان می دهد که احتمال معتاد شدن فرزندان والدین معتاد چهار برابر بیشتر از فرزندان والدین غیر معتاد است. البته این آمار اعتیادهای رفتاری همچون اعتیاد جنسی، قمار،پر خوری ویا کار را شامل نمی شود. با آنکه شواهد نشان می دهد که عوامل ژنتیکی در ابتلا به بیماری اعتیاد دخیل هستند اما حتی با کنار گذاشتن این فاکتورها باید گفت الگوهای عاطفی، روانی و رفتاری والدین که به کودکان انتقال می یابند باعث می شود که احتمال معتاد شدن کودکان والدین معتاد بیشتر از سایر افراد باشد. به این ترتیب است که اعتیاد حالت بیماری خانوادگی پیدا می کند و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. 
   
 
o   تاثیرات اعتیاد بر کودکان
 
o   ساختار ویرانگر خانواده
 
o   هیچ کس حرفی نمی زند
 
o   تاثیر ضربه روحی روانی بر کودکان 
 
o   وی‍‍ژگی های افرادی که توسط والدین معتاد پرورش یافته اند
 
o   کودکان خانواده معتاد سرانجام خودشان پدر یا مادر می شوند
 
    تاثیرات اعتیاد بر کودکان
 
·    زندگی در خانواده هائی که با مشکل اعتیاد روبرو هستند اغلب بسیار دشواراست و به همین علت  در خانواده های آسیب دیده از اعتیاد، افراد با انواع مشکلات عاطفی ، روحی ،  روانی و اختلال های رفتاری روبرو می شوند. زندگی در خانواده، اعضای آن را تحت فشارهای عصبی غیر عادی قرار می دهد. روند عادی زندگی در خانواده های آسیب دیده  به ناگهان بر اثر یک اقدام و رفتار غیر منتظره و ترسناک که از ویژگی های زندگی با یک فرد معتاد است بهم خورده و مختل می شود. آنچه در باره خانواده گفته می شود با آنچه که اعضای خانواده به چشم خود می بینید و تجربه می کنند تفاوت دارد و با نگاهی دقیق تر متوجه می شویم که درون زندگی خانواده معتاد با بیرون آن تفاوت بسیار دارد. فرد معتاد یا اعضای خانواده او برای حفظ شالوده و بنیان خانواده که به تدریج از هم پاشیده می شود ممکن است مسائل را وارونه جلوه دهند، صحنه سازی کنند و یا حتی وجود اعتیاد و مشکلات ناشی از آن را در خانواده خود انکار کنند. همه ابعاد زندگی خانوادگی بر اثر ابتلا یک یا چند عضو خانواده به بیماری اعتیاد با مشکل روبرو می شود و اعضای خانواده به تدریج کنترل اوضاع را از دست می دهند. بر اثر انکار مصائب و مشکلات ناشی از اعتیاد مسائل جزئی و پیش پا افتاده مهم جلوه می کنند و مسائل مهم و جدی کم اهمیت و ناچیز شمرده می شوند و کنترل مشکلات از دست اعضای خانواده خارج می شود.
 
·    بودن در محیط آشفته و دردناکی که زندگی خانواده معتاد را دربر گرفته است باعث می شود تا کودکان به والدین خود وابستگی توام با نگرانی و ترس پیدا کنند. کودکان خانواده های معتاد در دوران جوانی ممکن است با هیجانات و احساسات شدید روحی روانی روبرو شوند و به علت عدم برخورداری از حمایت و تربیت مناسب خانوادگی نتوانند این مسائل و مشکلات روانی را درک و آنها را حل و فصل کنند. در نتیجه ممکن است نوجوانی که در خانواده معتاد پرورش یافته است رفتارهای تدافعی شدید از جمله نادیده گرفتن احساسات خود، انکار وجود مشکلات، دیگران را مقصر دانستن، توجیه و منطقی جلوه دادن مشکلات، روشنفکر نمائی، کنترل شدید، انزوا طلبی و گوشه گیری، ظاهر سازی یا خوددرمانی با هدف کنترل آشفتگی درونی  در پیش بگیرد.
 
 
 
ساختار ویرانگر خانواده
 
·    آنها از توانائی فراوانی برای حفط آنچه که درمانگرها آنرا هوموستازی یا نظم بخشی درونی خانواده می نامند برخوردارند اما زمانیکه پای اعتیاد به آنها باز می شود و دیگر مثل گذشته نمی توانند مسائل خود را سر و سامان دهند و در نتیجه نحوه برخورد با مسائل و مشکلات عاطفی به شدت تغییر می کند. خانواده به عنوان یک نهاد، معمولاً تلاش می کند تا در درون خود تعادل و توازن ایجاد کند. در خانواده هائی که عضو معتاد وجود دارد توازن و تعادل برهم می خورد. فرد معتاد به خاطر مسائل و مشکلاتی که هم برای خود و هم اعضای خانواده اش ایجاد می کند باعث می شود تا زندگی اعضای خانواده حالت غیر عادی پیدا کند. اعضای خانواده معتاد تلاش می کنند تا واقعیت زندگیشان را از خودشان، از فرزندانشان و بستگان و اطرافیانشان مخفی نگه دارند. با آشفته شدن و بهم ریختن نظم زندگی خانوادگی، اعتماد و باور اعضای خانواده از بین می رود و آنها دیگر نمی توانند پیش بینی کنند که با چه حوادث و رویدادهایی روبرو خواهند شد. در این خانواده ها روی قول هیچ کس نمی توان حساب کرد و کسانی که اعضا باید برای برخورداری از ثبات و آرامش به آنها تکیه کنند رفتاری در پیش می گیرند که ارزش و اعتباری ندارد. در چنین خانواده هائی کودکان و بزرگسالان نمی دانند باید به چه کسی اعتماد کنند. از آنجا که بیماری اعتیاد هر روز شدید تر می شود و پیشرفت می کند در نتیجه اعضای خانواده فرد معتاد الگوهای رفتاری خاصی در پیش می گیرند و همین رفتارها به آشفتگی بیشتر و ناکارآمدی روز افزون منجر می شود. در این گونه خانواده ها کودکان معمولاً به حال خود رها می شوند و آنها مجبورند تا گلیم خود را از آب بیرون بکشند و مشکلاتشان را حل کنند. در چنین خانواده ای هر کس که بخواهد با بیماری اعتیاد آشکارا و بطور علنی مقابله و مبارزه کند به عنوان خائن محسوب می شود. به همین علت اعضای خانواده ممکن است در دنیای درونی خود فرو بروند یا اینکه برای جلب توجه و محبت دیگر اعضا یا والدین معتادشان با یکدیگر رقابت کنند. به علت نبودن فرد بزرگسال قابل اعتماد در خانواده کودکان ممکن است خودشان نقش والدین را بازی کرده و برای پر کردن جای خالی محبت والدین از یکدیگر مراقبت و مواظبت کنند.
 
·    خانواده هائی که با مشکل اعتیاد روبرو هستند با محدودیت های عاطفی و روانی روبرو می شوند و اعضای خانواده نمی توانند به راحتی حرف های دلشان را بزنند و ابراز وجود کنند چون از آن می ترسند که حرف هایشان به وقوع یک فاجعه منجر شود. در چنین خانواده هائی اعضای آن اغلب احساسات واقعی خود را برای اینکه از گرفتاری های فرد معتاد در امان باشند مخفی می کنند. همه اعضا بسیج می شوند تا رفتارهای غیر قابل کنترل معتاد را مهار نمایند. اعضای خانواده هر روشی را که به فکرشان برسد امتحان می کنند تا معتاد را به قطع مصرف مواد و پاک شدن قانع کنند. آنها ممکن است با او با خشم و عصبانیت رفتار کنند یا او را تنبیه و طرد کنند. ممکن است تملق گوئی نمایند، لعن و نفرین یا انتقاد کنند، عشق و علاقه نشان دهند و رفتارهائی از این قبیل از خود بروز دهند. آنها برای مهار کردن اعتیاد و پیشگیری از متلاشی شدن خانواده هر کاری که از دستشان بر بیاید انجام می دهند. زندگی روزمره در این شرایط باعث می شود که اعضای خانواده بطور مداوم در یک حالت التهاب و خطر زندگی کنند و به همین علت آسایش و آرامش همه اعضای خانواده برهم می خورد، همه گوش به زنگ هستند که مبادا فرد معتاد با رفتار پر خطر بلائی بر سر خود یا دیگر اعضای خانواده بیاورد. اعضای خانواده همیشه در هراسند که فرد معتاد جرم و جنایتی مرتکب نشود یا برای تهیه پول مواد اثاثیه منزل یا چیزهای دیگر متعلق به خانواده را نفروشد. کودکانی که در این شرایط بزرگ می شوند همیشه مراقب هستند تا از هر گونه خطر جانی خود را نجات دهند و در مواقع بروز برای خود پناهگاهی پیدا می کنند.
 
هیچ کس حرفی نمی زند
 
·    هیچ یک از اعضای خانواده معتاد حاضر نیست درباره موضوع و مشکل اعتیاد در خانواده صحبت کند چون قبول روبرو شدن با این موضوع برای اعضای خانواده بسیار دردناک و سخت است. آنها به مرور زمان از یکدیگر فاصله می گیرند و ارتباطشان کم می شود. اما وقتی احساسات دردناک روی هم انباشته می شوند به ناگهان و یکباره از خود واکنش و عکس العملی غیر عادی و شدید نشان می دهند. بروز رفتارهایی غیر ارادی و خشن از چنین افرادی خانواده را به مرکز تولید و ایجاد بی وقفه آسیب ها و ضربه های روحی و روانی تبدیل می نماید. ضربات روحی و روانی به بخشی از زندگی روزمره هر یک از اعضای خانواده تبدیل می شود و باعث می گردد تا آنها نتوانند به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و رفتاری متوازن و متعادل با یکدیگر داشته باشند. آنها از داشتن آرامش و اعتماد به یکدیگر محروم می شوند. با افزایش تاثیرهای ناگوار اعتیاد، اعضای خانواده ناچار می شوند برای حفظ ساختار و شالوده آن که هر روز ضعیف تر می شود از خود هوشیاری و دقت بیشتری نشان دهند. اما تلاش آنها برای حفظ انسجام خانواده با شکست همراه است. احساس گناه و شرمساری اعضای خانواده از رفتارهای غیر عادی و نا معقول عضو معتاد همراه با فشارهای عصبی که آنها برای انکار اعتیاد عزیزشان متحمل می شوند باعث می شود تا آنها از درخواست کمک خودداری کنند. به همین علت است که اعضای چنین خانواده هائی با انواع  مشکلات و مسائل در زندگی فعلی و آینده خود روبرو می شوند. فرزندان این گونه خانواده ها ممکن است نقش ها و مسئولیت هایی را که باید بزرگتر ها عهده دار شوند می پذیرند. آنها ممکن است ندانند که چگونه با مسائل و مشکلات کنار بیایند و به همین علت برای خود در ارتباط با دیگران یا محیط کارشان درد سر و مشکل ایجاد می کنند.
 
·    وقتی هیچ یک از اعضای خانواده درباره آنچه که بر سرشان آمده است صحبت نمی کند کودکان مجبور می شوند تا خودشان به این فکر بیفتند که چگونه مشکل اعتیاد و اثرات آن را خود به تنهایی حل نمایند. لازم نیست که همیشه در محیط خانه درباره مسائلی که خانواده با آنها دست به گریبان است صحبت شود اما اصلاً صحبت نکردن باعث می شود تا افراد به سردرگمی و کج خیالی دچار شوند. صحبت کردن و تجزیه و تحلیل مشکلات باعث می شود تا از بروز عصبانیت در خانواده پیشگیری شود و از مسائل و مشکلات روحی و روانی در مراحل بعدی زندگی جلوگیری گردد. تحمل عذاب و مصائب شدید باعث می شود تا اعضای خانواده احساس کنند که زندگیشان درحال از هم پاشیدن است و به همین علت در برابر رنج و عذابی که می کشند مقاومت و تحمل نشان می دهند.
 
·    مسائل و مشکلاتی که خانواده معتاد با آنها روبروست موقتی نبوده بلکه بدون وقفه ادامه دارد. برای کودکان در خانواده معتاد ممکن است هیچ جائی برای پناه بردن وجود نداشته باشد چون کسانیکه کودکان باید به آغوش آنها پناه ببرند خودشان از مشکلات ناشی از اعتیاد عضو خانواده رنج می برند و نمی توان از آنها انتظار داشت که به کودکان محبت و آنها را تحت حمایت خود قرار دهند. اگر برای بهبودی عضو معتاد خانواده اقدام نشود تاثیرات ناشی از اعتیاد و رفتار ناهنجار و نا معقولی که اعضای خانواده برای کنار آمدن با فرد معتاد و زندگی خانوادگی در پیش می گیرند به رفتاری عادی و دائمی تبدیل می شود. افراد خانواده معتاد همواره با ذهنی آشفته و دردناک زندگی می کنند و همیشه یا می خواهند از محیط خانه فرار کنند یا در برابر دیگر اعضا عصبانی و پرخاشگر می شوند. در صورت طولانی شدن فضای اضطراب آور و ناخوشایند محیط خانواده اعضای آن به انواع مشکلات روحی و روانی مبتلا خواهند شد.
 
تاثیر ضربه روحی روانی بر کودکان 
 
·    ضربه روحی و روانی می تواند هم جسم و هم روح انسان را  تحت تاثیر قرار دهد. اضطراب شدید می تواند آن قسمت از سیستم عصبی مغز انسان را که احساسات و هیجانات را کنترل می کند و  "سیستم لیمبیک " نامیده می شود مختل کند. از آنجا که سیسم لیمبیک نقش بسیار مهمی چون کنترل  و تنظیم حالات روحی و روانی، اشتها و خواب انسان را بر عهده دارد در صورت مختل شدن فعالیت آن رفتار و خلق و خوی اعضای خانواده معتاد به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد. بر هم خوردن تعادل درونی و روانی انسان می تواند به ایجاد ترس، خشم و غم و اندوه  منجر شود. عدم توانائی در کنترل حالات روانی ممکن است به بروز اضطراب و افسردگی مزمن یا انواع اعتیاد همچون اعتیاد به مواد مخدر یا اعتیادهای رفتاری  نظیر قماربازی، پرخوری و اعتیاد جنسی منجر شود.
 
·    وارد آمدن ضربه های روحی و روانی در دوران کودکی می تواند بر رشد فکری و عقلی کودک تاثیر منفی بگذارد و این تاثیرات تا مدت ها باقی بمانند. محیط پیرامون تا حدودی در شکل گیری جسم و روح ما نقش دارد اما تربیت نقش اصلی را در شکل گیری شخصیت انسان  بازی می کند. کوچکترین رفتار و برخورد والدین با یکدیگر یا کسانی که مسئولیت سرپرستی کودک را بر عهده دارند در شکل گیری شخصیت و خلق و خوی کودک و رشد فکری و جسمی او تاثیر می گذارد. به همین علت است که رویدادها و تجربیات دوران کودکی از چنان قدرت و نفوذی برخوردارند که در تمامی طول عمر، ما را به حال خود رها نمی کنند و رفتار و کردار ما را تحت تاثیر قرار می دهند. در واقع محیطی که ما در آن زندگی می کنیم سیستم لیمبیک و وضعیت روحی و روانی ما را شکل می دهد. همه ما انسان ها در دوران کودکی نیاز داریم تا بدانیم چگونه می توانیم احساساتمان را کنترل و آرامش خود را حفظ کنیم. انسان ها کنترل احساسات وهیجانات را با قرار گرفتن در فضائی که رابطه میان آنها به اندازه کافی کنترل شده است (همچون روابط میان والدین یا فرزندان) فرا می گیرند. امیگدال یعنی آن قسمت از مغز انسان که که واکنش های مربوط به درگیری، فرار و بی حرکت ماندن را بر عهده دارد در ابتدای تولد شکل گرفته و کاملاً فعال می باشد. به این ترتیب متوجه می شویم که یک نوزاد، کاملاً به درد و رنجی که به او وارد می شود واکنش نشان می دهد. بخش هیپوکمپوس مغز که وظیفه ارزیابی و تجزیه تحلیل رفتارها را بر عهده دارد و تشخیص می دهد که آیا خطری انسان را تهدید می کند یا نه تا پیش از چهار یا پنج سالگی به طور کامل فعال نمی شود. علاوه بر این، قسمت کورتکس پریفرانتال تا قبل از رسیدن کودک به سن یازده سالگی یا اندکی بیشتر کامل نمی شود. به این ترتیب وقتی کودکی دچار ترس می شود به هیچ وجه درک نمی کند که چه حادثه ای در اطراف وی رخ داده است. آنها از توانائی لازم برای درک و شناخت عاملی که باعث ترس می شود و میزان خطری که آنها را تهدید می کند محروم هستند. آنها به یک عامل بیرونی برای کمک به برقراری آرامش نیاز دارند و این عامل خارجی در بیشتر مواقع والدین هستند. حتی یک حیوان دست آموز خانگی یا یک کودک دیگر که از کودکی خردسال تر از خود مراقبت می کند می تواند به کودکی که دچار ترس و نگرانی شده است برای به دست آوردن آرامش کمک کند. اگر کودکی که دچار ترس و وحشت شده است از حمایت اطرافیانش برای به دست آوردن آرامش محروم باشد ذهن وی به طور غیرارادی با مشکل جدی روبرو می شود چون شعور وی به اندازه کافی برای درک مسائل و رویدادهائی که در اطرافش می گذرد رشد نکرده است. این گونه رخدادها در ذهن و حافظه کودک قابل درک نمی باشد و اثری ماندگاردارد.
 
·    سیستم های عصبی ما حالت مستقل ندارند بلکه با سیستم های عصبی کسانی که در اطراف ما قرار دارند در ارتباط هستند و همین تماس به ما کمک می کند تا جسم و روان خود را کنترل و تحت نظم و قاعده درآوریم. کودکان به ارتباط بی وقفه عاطفی و احساسی با والدین خود نیاز دارند تا شخصیت آنها برای انتخاب راه و مسیر مورد نظرشان رشد کند. به بیان دیگر تنها از طریق روابط موفقیت آمیز است که ما می توانیم استقلال فکری لازم و سالم را به دست بیاوریم. وقتی یکی از والدین معتاد است و محیط خانواده حالت عادی و مناسب ندارد و الگوی خوبی برای ایجاد توازن و تعادل در رفتار اعضای خانواده محسوب نمی شود کودکان در فراگیری مهارت های زندگی با مشکل روبرو می شوند. در چنین محیط های خانوادگی، کودکان از هر آنچه در اطرافشان می گذرد تاثیر می پذیرند. نه تنها حوادثی که در اطراف کودک و درمحیط خانواده رخ می دهند در روح و روان وی تاثیر می گذارند، بلکه سیستم عصبی آنها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و در اغلب موارد به ایجاد مشکلات روحی و روانی همچون اضطراب و اختلالات دوران پس از ضربه های روحی منجر می شود.
 
وی‍‍ژگی های افرادی که توسط والدین معتاد پرورش یافته اند
 
توانائی فرار ازخطرهای فرضی یا واقعی از جمله عواملی است که در بروز اختلال های دوران پس از آسیب های روحی و روانی تاثیر دارند. کودکی که توسط والدین معتاد پرورش یافته است نمی تواند به راحتی از خطرات و حوادث هولناک  فرار کند و هیچ ابزاری برای دفاع از خود در اختیار ندارد و در ضمن نمی توانند درک کنند که چرا با آنها بدرفتاری می شود. به همین علت این گونه کودکان وقتی بزرگ می شوند نمی توانند خود را با اوضاع و احوال و محیط اطرافشان هماهنگ و سازگار کنند چون در کودکی مهارت های زندگی به آنها آموزش داده نشده است و آنها توسط والدینی تربیت شده اند که معتاد بوده اند.
 
 این اشخاص وقتی بزرگ می شوند ممکن است ویژگی ها و خصوصیت زیرا در آنها به وجود بیاید:
۱. احساس درماندگی و بیچارگی:  این گونه افراد در کودکی تلاش کرده اند کارهائی انجام دهند که والدینشان را راضی کنند تا شاید رفتار آنها نیز بهتر شود. در نتیجه این کودکان در بزرگسالی به  نوعی در برابر ناملایمات زندگی احساس درماندگی و بیچارگی می نمایند و به همین دلیل تسلیم اینگونه افراد در کودکی باعث می شود تا همه عمر در برابر مشکلات زندگی تسلیم شوند. 
 
۲. افسردگی:   احساساتی که فرصت بروز یافتن و نشان داده شدن پیدا نکرده اند دنیای درونی انسان را تحت تاثیر قرار می دهند و احساس غم و اندوه درونی به ایجاد نوعی دفاع در برابر اضطراب منجر  می شود. خشم ، عصبانیت و اندوه که امکان بروز دادن و برطرف ساختن آنها وجود ندارد سبب می شود تا چنین افرادی به علت پرورش یافتن در کنار والدین معتاد احساسات واقعی خود را نشان ندهند و غم و غصه های خود را به درون خودشان بریزند و دچار خود خوری بشوند.  
 
۳. اضطراب :   این گونه اشخاص در کودکی از اضطراب و نگرانی شدید رنج برده اند و هرگز در زندگی از اعتماد به نفس و تعادل روحی و روانی برخوردار نبوده اند. به دلیل اینکه رفتار پدر یا مادر معتاد هر لحظه ممکن است تغییر کند آنها از زندگی متعادل و قابل اطمینان محروم بوده اند. بر اثر اضطراب و نگرانی های بی وقفه و بیش از اندازه خواب و آسایش این گونه افراد به هم می خورد و همواره از آن نگرانند که برای آنها اتفاق ناگواری رخ دهد.    
 
۴. مهار و سرکوب احساسات:  در افرادی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند نوعی سردی در بروز احساسات و درخود فرو رفتن به عنوان یک راه حل دفاعی به وجود می آید. زندگی کردن در کنار والدین معتاد موجب می شود تا کودکان  در دروان بزرگسالی رفتاری غیر قابل پیش بینی از خود بروز دهند و احتمال معتاد شدن آنها به مواد مخدر به علت عذاب و مشکلاتی که در دوران کودکی متحمل شده اند  زیاد است. این گونه افراد در برابر مشکلات زندگی معمولاً واکنشی از خود نشان نمی دهند و احساسات واقعی خود را پنهان می کنند.
 
۵. دلیل آوردن غیر منطقی: این گونه افراد به علت بزرگ شدن در خانواده معتاد  درک درست و صحیحی از اتفاقاتی که در اطراف آنها افتاده است نداشته اند و در دوران بزرگسالی برای آنها کنار آمدن با وقایع و رویدادها زندگی سخت و دشوار است چون هیچ ابزاری در اختیار نداشته اند تا بتوانند با مشکلات به طور منطقی کنار بیایند.
 
۶. از دست دادن اعتماد و ایمان:  فرزندان خانواده های معتاد پس از رسیدن به سن بلوغ نیز بر اثر اختلال های شدید در دوران کودکی و رابطه متکی بر وابستگی شدید و شرایط و اوضاع و احوال غیر عادی زندگی، نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و همیشه تصور می کنند که دیگران میخواهند به آنها صدمه بزنند.
 
۷. هوشیاری و حساسیت بیش از اندازه:  افرادی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند همیشه در اضطراب و نگرانی به سر می برند و از آن می ترسند که مبادا اتفاق ناگواری رخ دهد و به همین علت همیشه بدلیل ترس و نگرانی رفتار و سخنان دیگران را زیر نظر دارند تا در صورت بروز خطر خود را نجات دهند.
 
۸. وابستگی دردناک:  این اشخاص هنگام بزرگسالی نمی توانند رابطه سالمی برقرارکنند چون در کودکی از داشتن رابطه متعادل با پدر و مادرشان محروم بوده اند و هیچ وقت مورد حمایت قرار نگرفته اند تا شخصیت محکم و استواری داشته باشند. اشخاصی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند پس از بلوغ به راحتی نمی توانند با دیگران رابطه سالم و متعادلی برقرار کنند. آنها در بعضی از مواقع نقش یک قربانی را بازی می کنند که همیشه محتاج تائید دیگران هستند. آنها با دیگران به دعوا و مشاجره می پردازند و نمی توانند با همنوعان خود روابطی معقول و سالم داشته باشند.
 
۹. ناتوانی در پذیرفتن توجه و حمایت:  آسیب دیدن روانی، احساسات سرکوب شده و گوشه گیری همراه با ترس در دوران کودکی باعث می شود تا این گونه کودکان در دوران بلوغ همان رفتار دوران کودکی را تکرار کرده و به علت گوشه گیری، خود را از توجه و محبت دیگران محروم نمایند.
 
۱۰. ناتوانی در نظم بخشیدن به زندگی:   فرزندان بالغ والدین معتاد اغلب از آسیب های روحی روانی رنج می برند و سیستم لیمبیک در مغز آنها آسیب دیده است در نتیجه در زمینه های مختلف از جمله فکر کردن  و بروز دادن احساسات خود دچار مشکل می شوند. این گونه افراد در زندگی به نشان دادن رفتارهای افراطی گرایش دارند و همه چیز را سفید و سیاه می بیند و و نگاهشان به مسائل و زندگی تعادل ندارد.
 
۱۱.  زود رنج و پرخاشگر: افرادی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند چون در کودکی همیشه با عصبانیت و پرخاش بی دلیل والدینشان روبرو بوده اند دعوا و مشاجره را از آنها یاد می گیرند و یا به افرادی زود رنج تبدیل می شوند که به هیچ رفتار نا خوشایندی علیه خود واکنش نشان نمی دهند. این گونه رفتارها نشان می دهد که آنها در دوران کودکی  آسیب های جدی روحی و روانی متحمل شده اند.
 
۱۲.  رفتارهای خطرناک : کودکانی که در خانواده های معتاد پرورش یافته اند در بزرگسالی رفتارهای ناهنجاری چون رانندگی با سرعت بیش از اندازه، رفتارهای جنسی مخاطره آمیز، ولخرجی، زد و خورد یا رفتارهای دیگری که زندگی فرد را به خطر می اندازد از خود نشان می دهند و این  گونه رفتار ها بیانگر آسیب های درونی است که فرد از آنها رنج می برد.
 
۱۳. درون آشفته و بهم ریخته:  جوانی که در خانواده معتاد بزرگ شده است نمی تواند بین مسائل و اتفاقات رابطه منطقی برقرار کند و همیشه درونی آشفته و بهم ریخته دارد و همین آشفتگی درونی باعث می شود تا در زمینه های مختلف از عشق و دوستی گرفته تا خشم و نفرت رفتارهای افراطی و شدید از خود نشان دهد.  
 
۱۴.  گناه نجات یافتن:  کودکان خانواده های معتاد وقتی بزرگ می شوند از اینکه برای نجات خود، والدینشان را ترک کرده و خانه را رها کرده اند همیشه به نوعی احساس گناه می کنند.
 
۱۵.  ایجاد حالت های تدافعی شدید روانی :  دوری کردن از دیگر اعضای خانواده، انکار کردن، سرکوب احساسات ، کوچک جلوه دادن مسائل، منطقی نبودن، وانمود کردن، ایجاد شخصیتی نفوذ ناپذیر از جمله ویژگی های افرادی است که پدر یا مادر معتاد دارند.
 
۱۶. چرخه تکرار:  چون فرزندان بالغ خانواده های معتاد هرگز قادر نیستند تا مشکلات دوران کودکی خود را حل کنند در نتیجه برای حل کردن برخی از مشکلاتی که در زندگی با آنها روبرو می شوند به طور غیر ارادی همان الگوهائی را انتخاب می کنند که والدین معتادشان انتخاب کرده بودند و همان راهی را در پیش می گیرندکه پدر یا مادر معتادشان در پیش گرفته بودند.
 
۱۷. مسائل مربوط به برقراری رابطه با دیگران:  ناتوانی در تعادل و توازن رفتاری، تمایل به فعالیت شدید یا بی تحرکی، رفیق بازی افراطی یا گوشه گیری، داشتن اخلاق تند یا آرام. ناتوانی در اعتماد به دیگران یا اعتماد بیش از حد، ناتوانی از درک دوستی و محبت ابراز شده از سوی دیگران  و یا محبت بیش از اندازه به دیگران.
 
۱۸.  تمایل به کنار آمدن با مشکلات ازطریق اعتیاد:  زندگی کردن در کنار والدین معتاد باعث می شود تا فرزندان خانواده های معتاد خودشان نیز معتاد شوند چون راه و رسم معتاد شدن را به عنوان راهی برای کنار آمدن با زندگی آشفته و ناهنجار خانوادگی یاد گرفته اند.
 
 
 
 
 
 کودکان خانواده معتاد سرانجام خودشان پدر یا مادر می شوند
 
·    وقتی که جوانان پرورش یافته در خانواده های معتاد رابطه عاشقانه ای برقرار می کنند احساس وابستگی و آسیب پذیری آنها که بخش عمده ای از هر گونه رابطه عاشقانه می باشد ممکن است باعث شود تا آنها دوباره دچار اضطراب شوند و احساس خطر کنند. با آنکه ممکن است آنها به ظاهر آرام به نظر برسند اما از آشفتگی و اختلال در زندگی، رفتار غیر قابل کنترل و از اینکه مبادا مورد سوء استفاده قرار گرفته و خطری در گوشه  ای بر سر راه آنها کمین کرده باشد احساس نگرانی می کنند. دلیل آن این است که در دوران کودکی به علت زندگی در کنار پدر و مادر معتاد چنین بلاهائی بر سر آنها آمده است. اگر مسائل و مشکلات آنها به راحتی حل شوند دچار سوء ظن می شوند. ممکن است رفتاری تند و واکنشی شدید از خود نشان دهند و برای خودشان گرفتاری ایجاد کنند در حالی که می توانستند بدون هیچ مشکلی و به آرامی مساله ای را که پیش آمده بود حل کنند. گرچه ممکن است افرادی بی پناه و درمانده نباشند اما احساس درماندگی می کنند. الگوی رفتاری آنها مبتنی بر احساسات و هیجانات شدید بوده و برای آنها مشکلات عاطفی خطرناک و آشفتگی و خشم به همراه دارد و بار دیگر چشمان آنها اشک آلود می شود. زمانیکه احساس وابستگی و آسیب پذیری آنها را از خود بی خود می کند، احساسات مربوط به گذشته باعث می شود که خاطرات و رویدادهای دوران کودکی را به یاد بیاورند در حالیکه هیچ دلیل و منطقی برای یاد آوری رویدادهای آزار دهند دوران کودکی وجود ندارد. در این لحظات است که آن قسمت از مغز که مسئولیت ترغیب انسان به ادامه زندگی را بر عهده دارد فعال می شود اما قسمت های پیشرفته تر مغز که مسئولیت فکر کردن و دلیل و منطق آوردن را بر عهده دارد به طور موقت دچار اختلال می شود. در نتیجه جوانانی که در خانواده های معتاد بزرگ شده اند با انبوهی از احساسات و هیجان های بر طرف نشده و برجای مانده از گذشته روبرو می شوند که بار دیگر در زمان حال و بدون آنکه فرد بداند که در اطرافش چه می گذرد بروز می کنند.
 
·    کودکانی که  زیر دست پدر یا مادر معتاد بزرگ شده اند همیشه از فشارها و مشکلات عصبی و آسیب های روانی جدی و عمده رنج می برند. آنها همیشه به شدت مراقب اوضاع و احوال و محیط اطراف خود هستند و چشم در چشم اطرافیان خود می دوزند تا ببینند آنها در چه وضع و حالی هستند تا اگر خطری آنها را تهدید کرد به موقع متوجه بشوند. اگر در دیگران حالت هائی را مشاهده کنند که  آنها را به یاد رفتارهای پدر یا مادر معتادشان بیاندازد به سرعت از خود واکنش نشان می دهند و خود را تا حدودی از خطر و تهدید دور می کنند. ممکن است آنها در دوران کودکی یاد گرفته باشند که اگر با انجام کارهای خوب و دلخواه خود موجبات رضایت والدینشان را فراهم کرده و روز آنها با آرامش سپری شده و آسیب کمتری متحمل شوند. این گونه رفتار ها که برای جلب رضایت خاطر دیگران در دوران کودکی در پیش گرفته می شوند در بزرگسالی نیز ممکن است ادامه پیدا کنند. همه این مسائل باعث می شود تا آنها نتوانند در فراز و نشیب روابط و مناسبات عاشقانه، زندگی راحت و آسوده ای داشته باشند.
 
 
 
•    وب سایت همراه - بهبودی از اعتیاد 


مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات