یا این ضرب المثل قدیمی صحیح است؟ کسی بچه خود را نزند، روزی به سینه خود خواهد زد.» آیا تنبیه یک روش تربیتی است؟ کارایی آن در چه سطحی است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانی اجازه اعمال نتیجه را دارند؟ دیدگاه اسلام در این زمینه چیست؟ روانشناسان و مربیان تربیتی چه میگویند؟ اینها و پرسشهایی از این دست، پرسشهایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است. تنبیه در لغت به معنای آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است. در اصطلاح به عملی گفته میشود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و به سه معنا به کار میرود:
1. اسکینرمیگوید: تنبیه زمانی رخ میدهدکه پاسخ چیز مثبتی را از موقعیت حذف میکند یا چیزی منفی به آن میافزاید. در واقع، تنبیه دور ساختن چیزی از ارگانیسم (موجود زنده) است که خواستار آن است، یا دادن چیزی است به کسی که طالب آن نیست. تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای عام میگوییم.
2. ارائه پاسخ منفی به ارگانیسم. تنبیه عبارت است از: ارائه یک محرک آزارنده (تقویت کننده منفی) به دنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن احتمال آن رفتار. اگر پس از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک، مثلاً گفتن یک حرف زشت، با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او بخواهیم حتماً بروز رفتار نامطلوب را دراو کاهش دهیم، او را تنبیه کرده ایم. تنبیه به این معنا؛ تنبیه به معنای خاص میگوییم.
3. تنبیه بدنی یا کتک زدن. گاهی مراد از تنبیه به همین معناست که ما آن را تنبیه به معنای اخص میگوییم. روشن است که بر طبق معنای اول، تنبیه طیف وسیعی را در بر میگیردکه عبارت است از: تغافل، بیاعتنایی، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر، محروم سازی، جریمه، جبران، تغییر چهره، روی برگرداندن و تنبیه بدنی.اما بر طبق معنای دوم، تنبیه دیگر شامل تغافل، بیاعتنایی، محروم سازی و به عبارت دیگر، حذف تقویت مثبت نمیشود. آنچه از میان این معانی سهگانه مورد تردید و بحث واقع شده است، قسم سوم یا تنبیه به معنای اخص است. گرچه برخی از مصادیق تنبیه به معنای خاص دوم، نظیرتهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش مورد رّد و انکار واقع شده است.
تنبیه و عوارض آن از دیدگاه روانشناسی
معمولاً روانشناسان تنبیه را ـ دستکم تنبیه بدنی را جایز نمیدانند و عدم کارایی و یا اثرات و مضرات جانبی آن را دلیل بر این امور میدانند. ولی باید گفت: چنین نیست اولاً، چنین چیزی نیست که تنبیه کارایی نداشته باشد. در بسیاری ازموارد، تنبیه اصلاح کننده است. بطوری که عموم کسانی که در مورد اصلاح رفتار کتابی نوشتهاند، تنبیه را به عنوان یکی از روشهای اصلاح و تغییر رفتار ذکرکردهاند، ثانیاً، درمواردی که تنبیه اصلاحکننده نباشد، حداقل دارای اثر بازدارندگی و عبرت آموزی برای دیگران است این خود اثر کمی نیست؛ زیرا مواردی وجود داد که رفتار نامطلوب باید فوراً متوقف شود، به طوری که اگر متوقف نشود، آثار جبران ناپذیری به بار خواهد آورد.
اسکینرو ثراندایک بر سر اثربخشی تنبیه هم رأی هستند: تنبیه احتمال پاسخ را کاهش نمیدهد. اگر چه تنبیه سبب بازداری یا واپس زدن پاسخ میشود، ولی تازمانی که تنبیه به کار میرود، عادت ضعیف نمیگردد. گاتری روانشناس رفتارگرا، که از قوانین تداعی تنها قانون مجاورت را پذیرفته است، میگوید: کارآمدی تنبیه به وسیله آنچه که تنبیه ارگانیسم تنبیه شده را به انجام آن وا میدارد، تعیین میگردد. تنبیه نه به علت ناراحتیای که تولید میکند، بلکه به سبب اینکه نحوه پاسخدهی فرد به محرکهای معین را تغییر میدهد، مؤثر است.تنبیه تنها در صورتی مؤثر است که پاسخ تازهای را به محرکهای قدیمی ایجاد کند. به طورخلاصه، گاتری معتقد است:
1. آنچه درباره تنبیه مهم است، عملی است که ارگانیسم در نتیجه تنبیه انجام میدهد، نه احساسی که بر اثر تنبیه در او بوجود میآید. 2. برای اینکه تنبیه مؤثر افتد، باید رفتاری را ایجاد کند که با رفتارتنبیه شده ناهمساز است. 3. برای اینکه تنبیه مؤثر افتد، باید در حضور محرکهایی که رفتار تنبیه شده را فرا میخواند اعمال گردد. 4. اگر شرایط موجود در بندهای 2و3 بالا رعایت نشود، تنبیه نامؤثرخواهد بود حتی ممکن است پاسخ نامطلوب را قویتر سازد. جان لیونز و همکاران میگویند: بسیاری از مطالعات بیانگر تأثیر تنبیه بر رفتار هستند. یافتهها میگویند: میزان تأثیر تنبیه در فرو نشاندن رفتار نامطلوب وابسته است به:
الف) شدت، مدت، فراوانی و توزیع پیامدهای ناخوشایند تنبیه؛ ب) فواصل زمانی اجرای تنبیه؛ ج) شدت رفتاری که به خاطرآن تنبیه صورت میگیرد؛ د) وجود پاسخهای جانشین؛ ﻫ ) محدوده ای که درآن رفتار متضاد یا مطلوب پاداش داده میشود. در رواندرمانی، تنبیه در اصلاح رفتارهایی که برای کودکان یا دیگران خطر فوری دارد، یا جاهایی که نتیجه فوری لازم است، بهترین کاربرد را دارد.
موریس در زمینه اصلاح رفتار کودکان مینویسد: درست همان طور که با پاداش دادن به کودک در هر زمان که رفتار مطلوب را انجام میدهد، میتوان آن رفتار را نیرومند کرد، با پاداش ندادن قاطعانه به کودک هنگام اجرای رفتار نامطلوب نیز میتوان این رفتار را در او کاهش داد......به هر حال، درمواقع نادری از تنبیه بدنی (مثل یک سیلی دردناک، یا یک فریاد)، باید استفاده شود.
سال آکسلرد مینویسد: علیرغم بعضی از نواقصی که به این روش (تنبیه) نسبت دادهاند، من معتقدم که تکنیکهای تنبیه میتوانند ابزارمفید برای آموزگار باشند. یک دلیل این است که تنبیه احتمالاً در شرایطی مؤثر واقع میشود که تکنیکهای دیگری مانند تقویت یک رفتار ناهمساز و خاموشی کارگرنیستند.
همینطور روشهای تنبیه اغلب رفتارهای نامطلوب را سریعتر از تکنیکهای دیگرکاهش میدهند. والترچین و بنکس معتقدند: «هرکودکی باید بفهمد که در صورت نافرمانی و سرپیچی از اطاعت بزرگسالان با او برخورد نامطلوبی خواهند داشت. اگر کودک به خاطر عمل اشتباه خود، تنبیه نشود تصورمیکندکه عمل او به طور ضمنی تأیید شده است.
رونالدز ایلینگورث میگوید: بسیاری از والدین بر این باورندکه تنبیه بدنی نادرست و نامطلوب است و به جای آن اغلب از تنبیه ذهنی و روانی، که به مراتب خطرناکتر است، استفاده میکنند یا هیچ پدرو مادری هرگز نباید ازسلاح تهدید به ترک کودک یا دوست نداشتن او و یا فرستادن کودک به شبانهروزیها استفاده کند. درتمام مواقع، چه درخانه وچه درمدرسه، سلاح تمسخر، انتقاد و تحقیر کودک بدو نامطلوب است و نتیجهای جز اینکه کودک را غمگین و دچار ناامنی سازد نخواهد داشت. در مورد کودکان سنین پیش از دبستان، که بهاندازه کافی میفهمند، زدن ضربهای آرام به پشت آنها، بدون خطر است.
همین تنبیه نیز پس از آن سن، غالباً غیرضروری و نامطلوب است. به هرحال، باید توجه داشت که تنبیه بدنی به هیچ عنوان نباید آسیب برساند. همچنین کودک نباید درحضو برادران و خواهران خود تنبیه بدنی شود. احیاناً اگر تنبیه شد، پس از آن دیگر نباید با او حرف زد.سیف درکتاب تغییر رفتار و رفتاردرمانی در پایان بحث تنبیه میگوید: کوتاه سخن اینکه، روش تنبیه خشنترین و نامطلوبترین روش تغییر رفتار است. استفاده غیرمسئولانه ازآن عوارض جانبی نامطلوب به بار میآورد، هرگز نباید به صورت یک روش تربیتی از آن استفاده شود.
تنها زمانی که رفتارنامطلوب برای صاحب رفتار یا کسان دیگر تهدید کننده سلامتی است باید به کارگرفته شود، آن هم به صورت موقتی تا اینکه فرصت استفاده ازروشهای دیگرفراهم آید وپیش از استفاده از روش تنبیه باید رضایت شخص یا سرپرست و قیم اورا کسب کرد.
عواض نامطلوب تنبیه
دلایل اسکینر برعلیه تنبیه به قرار زیرند:
1- تنبیه آثار جانبی هیجانی نامطلوب به بار میآورد. ارگانیسمی که تنبیه میشود، میترسد و این ترس به محرکهای مختلفی که هنگام تنبیه شدن او حضور دارند، تعیمم مییابد. 2. تنبیه به ارگانیسم نشان میدهدکه چه کار نکند، نه اینکه چه کار بکند. در قیاس با تقویت، تنبیه هیچگونه اطلاعاتی در اختیار ارگانیسم نمیگذارد. تقویت نشان میدهد رفتاری که در موقعیت انجام گرفته مؤثر بوده است. بنابراین، به یادگیری بیشتری نیاز نیست. تنبیه غالباً این آگاهی را به ارگانیسم میدهد که پاسخ تنبیه شده در ایجاد تقویت مؤثر نیست و او به یادگیری بیشتری نیاز دارد تا منجر به پاسخی که کارساز است.
3. تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه میکند. این البته درپرورش کودکان بیشتر صادق است. وقتی که کودکان تنبیه میشوند، تنها چیزی که میآموزند این است که در بعضی موقعیتها صدمه زدن به دیگران جایز است.4 . کودک با قرار گرفتن در موقعیتی که بتواند در آن رفتار قبلاً تنبیه شده خود را انجام دهد، بدون اینکه برای آن تنبیه شود، ممکن است واداربه انجام آن رفتارشود. بنابراین، در غیاب عوامل تنبیه کننده، ممکن است کودکان فحش بدهند، شیشه بشکنند، با بزرگترها بی ادبانه رفتار کنند، به بچههای کوچکترآزار برسانند و غیره. این کودکان آموختهاند که در حضور عوامل تنبیهکننده ،این رفتارها را واپس بزنند، اما دلیلی نمی بینند که در غیاب عوامل تنبیهکننده این رفتار را انجام ندهند.
5. تنبیه در شخص تنبیه شده نسبت به عامل تنبیهکننده و دیگران پرخاشگری ایجاد میکند. تنبیه درشخص تنبیه شده پرخاشگری ایجاد میکند. این پرخاشگری ممکن است موجب مشکلات دیگری شود. برای نمونه، مؤسسات کیفری جامعه، که تنبیه را به عنوان وسیله اصلی به کار میبرند، سرشار از افراد بسیارپرخاشگر هستند، و مادام که تنبیه یا تهدید تنبیه برای کنترل رفتار آنان به کار میرود، همچنان پرخاشگری باقی خواهند ماند. سعدی درگفته حکیمانه خود اثرهمین پدیده را نشان داده است:
چیزی که دانی دلی بیازارد توخاموش تا دیگری بیازارد 6. تنبیه اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگر میسازد. برای نمونه، کودکی که به سبب ریخت و پاش تنبیه میشود، بچة گریه کن تربیت میشود. همان گونه که شخصی که برای دزدی تنبیه میشود، ممکن است پرخاشگر شود و در فرصت مناسب، به جرایم سنگینتری دست بزند.7 . مشکل دیگر استفاده از تنبیه کردن این است که تبنیه کرن عملی است که به سرعت توسط دیگران به کودکان و نوجوانان آموخته میشود.
بندورا و والترز شواهدی به دست دادهاند حاکی از این است کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد توسط دیگران بودهاند درمواقع و مکانهای دیگر، خود به تنبیه دیگران اقدام کردهاند.8 . یکی دیگر از پیامدهای نامطلوب تنبیه این است که فرد تنبیه شده برای فرار از تنبیه، ممکن است به رفتاری که تنبیه به دنبال دارد نپردازد، رفتارهای دیگری را جانشین آن کند.برخی رفتارهای جانشین مخرب ناسازگارانه و روانرنجورانه هستند.سازوکارهای دفاعی روانی، که مکتب روانکاوی توضیح داده است، راههایی هستند که درآنها آرزوهای سرکوب شده، سانسوررا کنار میزنند و راه بروز مییابند.
طبق نظر اسکینر، این سازوکارها درواقع راههایی هستند که افراد برای فرار از تنبیه به آنها متوسل میشوند. شخص ممکن است به جای انجام رفتاری که تنبیه به دنبال دارد، طریقی به آن رفتاربپرازدکه تنبیه به دنبال نداشته باشد، مانند خیال پردازی یا رویای روزانه؛ و یا شخصی ممکن است با متوجه ساختن رفتار قابل تنبیه به چیزهایی که نمی توانند تنبیه کننده باشند، آن رفتار را جا به سازد. مثلاً ممکن است به اشیای فیزیکی، کودکان یا جانوان کوچک پرخاشگری کند.
به قول ریس استفاده از روش تنبیه آخرین راه حل است. اگرلازم است از آن استفاده شود، باید در مؤسسات تخصصی یا در دفترکار یک درمانگر مجاز از آن استفاده شود. با توجه به آنچه که از برخی روانشناسان و مربیان نقل شد، که در روانشناسی نیز حتی تنبیه بدنی به کلی مطرود و ممنوع نیست، بلکه در مواردی آن را جایز و حتی لازم میدانند.دیدگاه برخی فقها پیرامون تنبیه: با توجه به شرایط، جوّ زمان و برخی اصول فلسفی و دینی نظرات فقهاء، میتوان به دست آورد که برخی از آنها، تنبیه را به اشکال گوناگون و نه صرفاً بدنی مجاز دانسته، اما در کمیت و کیفیت آن و در موارد اجرا کننده آن اختلاف نظر دارند.
در اینجا به برخی از این نظرات میپردازی آیه الله العظمی اراکی در پاسخ به این که هرگاه پدر، فرزند خود را به قصد تأدیب مورد ضرب قراردهد آیا دیه دارد یا خیر؟ فرمودهاند: هرگاه تأدیب طفل متوقف باشد بر ضرب جائز است ولی باید سرخ و کبود نشود.آیه الله العظمی بروجردی در این زمینه میفرمایند: «اگربچه یکی از گناهان کبیره را انجام دهد، والدین یا معلم او میتواندبه قدری که ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند».
آیه الله العظمی گلپایگانی نیز میفرمایند: «اگربچه یکی از گناهان کبیره را انجام دهد، والدین یا دیگران با اجازه والدین او حتی به قدری که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند.»29 حضرت امام خمینی(ره) نیز میفرمایند: «گفته شده است که در ادب کودک زدن بیش از ده شلاق کراهت دارد. اما ظاهر این است که ادب کودک باید با توجه به نظر ادبکننده و والدین کودک باشد.گاهی مصلحت کودک اقتضاء میکند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهی اقتضای بیشتر از ده شلاق میکند، ولی در هرحال، نباید از تعزیر فرد بالغ بیشتر شود، بلکه احتیاط این است که از تعزیر یک مرد بالغ هم کمتر باشد و احوط از آن این است، که به پنج و شش شلاق اکتفا شود.»