مراکز آموزشی و توانبخشی نقش مؤثری را در جهت ارتقاء سطح آموزش و همچنین توانبخشی کودکان معلول ذهنی از جمله معلولینی که منشأ ژنتیکی دارند ایفا میکنند. از مواردی که میتوان برای این نوع کودکان مثال زد کودکان با بیماری سندرم داون میباشند که به جهت نسبت فراوانی در سطوح جوامع نکاتی را در زمینه آموزش و برخورد با این کودکان یادآور میشویم.
برخی از کودکان مبتلا به سندرم داون که از بدو تولد تحت تعلیم باشند تفاوت کمی نسبت به سایر کودکان دارند، به همین دلیل این کودکان میتوانند در بازیهای گروهی کوچک، مدارس استثنائی و در واقع تمامی فعالیتهای گروه سنی خود حضور داشته باشند، نکات زیر در برخورد با این کودکان جالب توجه است: سندرم داون به واسطه وجود یک کروموزوم اضافی در هر یک از سلولهای بدن ایجاد میشود، این کروموزوم اضافی خیلی از قسمتهای مغز و بدن را درگیر میکند و سبب کندی رشد عمومی و مغز فرد میگردد.
توجه به نیازمندیهای انفرادی هر کودک و علایق اختصاصی خطوط اصلی درمان محسوب میشوند. نکاتی را که ذیلاً به استحضار میرسد در روند درمان و آموزش این کودکان از اهمیت ویژهای برخوردارند.
۱. ارتباط والدین با درمانگران
بهتر است والدین گرامی با درمانگران ارتباط نزدیک برقرار کنند و در صورتی که کودک مشکلاتی مثل نارسایی قلبی داشت، آن را با درمانگران در میان بگذارند. والدین باید به درمانگر کودک خود اعتماد کنند و همکاری لازمه را جهت رفتار با کودک در منزل داشته باشند و از دستورالعملهایی که به والدین داده میشود پیروی کنند.
۲. تشویق و دلگرمی
در صورتی که آموزش کودک سندرم داون همگام با نیازمندیهای او باشد میتوان به یادگیری در زمینههایی امیدوار بود درست مثل تمام کودکان، قوت قلب و دلگرمی در واقع تشویق و تقویتی که ایجاد میشود از عوامل مهم و مؤثر است، تمامی تلاشها از جمله موفقیتهای کودک باید با کلمات تحسینآمیز یا تشویقهایی چون اعطاء ستاره یا کارت در زمان مقتضی مورد تائید قرار گیرد، با کودک صحبت کنید و در حضور کودک خوبیهایش را مطرح کنید در این صورت کودکان دوست دارند مطابق تمایل و خواسته بزرگسالان عمل کنند.
سطح درک این کودکان ممکن است در میان کودکان دیگر بالا رفته و پرورش یابد. باید در تمام فعالیتها در حد امکان شرکت داده شوند تا استقلال آنها افزایش یافته و ناتوانی و احساس تعلق ایشان کاهش یابد.
۳. آمادگیهای لازم قبل از شروع آموزش
تشخیص و پوشیدن لباسها و توالت رفتن برای یک کودک کم سن مسائل مهم و مفیدی هستند اما پافشاری روی این مهارتها در حقیقت کودک را دچار اضطراب شدید مینماید. کودکان مبتلا به سندرم داون غالباً مقلدین خوبی هستند و احتمالاً این مهارتها را خیلی سریع از دیگر کودکان یاد میگیرند. از کودک بخواهیم اجزا، لباسش را نام ببرد. این کار را میتوان در مورد لباسهایی که بیشتر مورد توجه کودک است انجام داد. آستین های لباس به گونهای باشد که دست راحت داخل آن برود مثلاً روی سر آستین دکمه نداشته باشد. موهای بلند کودکان بسته شود تا دیگر کودکان را تحریک نکند که درست مثل یک عروسک با آنها بازی کنند.
۴. رفتار
خیلی از کودکان مبتلا به سندرم داون حافظه بلند مدت خوبی دارند به ویژه در مورد افراد و وقایع روزمره آنها به وقایع روزمره عادت میکنند و در صورت تغییر غیر قابل انتظار برنامه متداول روزمره سریعاً آشفته میشوند. وقتی یک روند خاص و برنامه روزانه به کودک آموزش داده میشوند، بدون اینکه دلیلی برای پذیرفته شدن آن برنامه روتین وجود داشته باشد، کودک نمیتواند درک کند که چه تغیراتی باید داده شود. بنابراین هر تغییر و تحولی برای کودک توضیح داده شود. در صورتی که کودک منزوی و خود رأی است و بحث کردن با او کاری از پیش نمیبرد سعی کنید او را بخندانید.
گاهی اوقات کودک مبتلا به سندرم داون برای جلب رضایت درمانگر، آنچه به او گفته میشود را تکرار میکند، نه از آن جهت که آنچه آنها میگویند مورد تأثیر آنها است.
درست مثل تمام بچه های کم سن و سال توصیه میشود چشم از کودک سندرم داونی که مسئولیتی ندارد، برنداریم. دیگر آن که نظم در مورد کودکی که در مراحل مقدماتی یادگیری است، خیلی مهم است در صورتی که سندرم داون تحت آموزش رفتاری قرار نگیرد ناتوانیش اضافه خواهد شد.
وقتی افراد مبتلا هنوز کوچک هستند هرگونه تشویقی مثل دست زدن یا خندیدن که رفتار نامطلوب او را تشویق کند منجر به مشکلات بعد در دوران بزرگسالی وی خواهد شد.
بهتر است رفتار نامطلوب کودک را با حداقل قیل و قال خاموش کرد، به عبارت دیگر نباید خیلی روی رفتار نامطلوب انگشت گذاشت و آن را بزرگ کرد و حتیالامکان با نادیده انگاشتن رفتار نامطلوب را خاموش کرد. انتقاد و تاکید به شکست کودک موجب کاهش اعتماد به نفسش میشود.
اصول ذیل در آموزش کودکان سندرم داون رعایت شود:
در انجام کار و به نتیجه رسیدن کودک تناسب به خرج ندهیم، با توجه به شناختی که نسبت به کند کاری آنان داریم به آنان فرصت دهیم تا بالاخره کار خود را انجام دهند.
تکرار و تمرین زیاد، لازمه یادگیری هر مفهوم یا مهارت از طرف این کودکان است. هر مهارت هر چقدر ساده، باید آنقدر تکرار شود تا از طرف او مورد یادگیری قرار بگیرد.
رفتار با آنان باید مانند رفتار با کودکان عادی باشد؛ ولی در عین حال، نباید انتظار عکسالعمل کودکان عادی وجود داشته باشد.
در صورت عدم توفیق در یادگیری از تحقیر، ملامت و سرزنش وی پرهیز کرده و توجه شود که خود کودک از عدم کفایت خود در انجام امور به حد کافی رنج میبرد.
اکثر این گروه فاقد دقت و تمرکز روی یک موضوع خاص بوده، در خلال آموزش از موردی به مورد دیگر جلب میگردند، بایستی ایجاد انگیزش کافی آنان را در انجام کار مورد نظر جذب نمود که این خود تمرینی خواهد بود در داشتن تمرکز روی موردی خاص که نهایتاً جنبه درمانی نیز دارد.
در مورد انجام کارها تا حدی که خود قادر به انجام آن است او را آزاد گذاشته و مواردی را که قادر به انجام آن نیست فقط در کنار او به او کمک شود.
داشتن زمینه قبلی در آموزش هر مرحله رکن اساسی است. باید دقت شود که این مرحله از آموزش که به او عرضه میشود، آیا مرحله مقدماتیتر آن مهارت را میداند.
دقت شود که آموزش از حداکثر سادگی برخوردار باشد تا یادگیری آن برای کودک مقدور گردد و در هر مرحله، آنقدر صبر و مقاومت نیاز است تا کودک کاملاً آن را یاد بگیرد.
فرامینی که به کودک داده میشود کاملاً واضح و روشن و قابل درک برای او باشد و از بکار بردن جملات پیچیده و گنگ پرهیز شود.
تمرینات یادگیری به صورت برنامههای خشک کلاسی ارائه نگردد بلکه به صورتی از کودک خواسته شود که حالتی بازیگونه داشته باشد.