top
آموزش صداقت به کودکان خردسال

آموزش صداقت به کودکان خردسال

آموزش صداقت به کودکان خردسال

صداقت یعنی، حقیقت‌گوئی؛ یعنی، گفتن آن‌چه که رخ داده است؛ یعنی،درستی با خود؛ یعنی، مقابله با اشتباه‌های خود؛ یعنی، صحبت کردن درباره آن‌چه که فکر می‌کنیم و عمل‌کردن به آن‌چه که می‌گوئیم؛ تا حدی که هیچ تناقض و دوگانگی‌ای بین افکار، رفتار و کلمات ما وجود نداشته باشد.

صداقت، اهمیتی است که فرد به رفتار و روابط اجتماعی خود با دیگران می‌دهد.

صداقت داشتن یعنی، عدم دوروئی، ریاکاری و رفتارهای ساختگی‌ای که موجب بی‌اعتمادی نسبت به خود و دیگران می‌شود.

صداقت داشتن در زندگی موجب استحکام و دوام روابط بین افراد می‌شود؛ زیرا فرد هم چون آینه‌ای شفاف آن‌چه را که در درون خود دارد، منعکس می‌سازد.

آموزش صداقت به کودکان مستلزم صرف وقت و شکیبائی است. فراگیری هر مهارتی اگر از سال‌های دوران خردسالی و کودکی آغاز شود تأثیری دو چندان بر زندگی او خواهد گذاشت.

والدین می‌توانند با تشویق کودکان به راست گوئی و گفتن آن‌چه که واقعاً دیده‌اند، صداقت را در آنها پرورش دهند.

● تعریف صداقت برای کودکان خردسال

به کودک بگوئید: ”صداقت یعنی راست‌گوئی یعنی گفتن آن‌چه که واقعاً اتفاق افتاده است“. زمانی که والدین و اعضاء خانواده سعی می‌کنند هر واقعه‌ای را آن‌طور که اتفاق افتاده است، برای یکدیگر تعریف کنند، در حقیقت صداقت و راست‌گوئی را در بین اعضاء خانواده خود استوار می‌سازند. من کارهائی انجام می‌دهم و سپس درباره آن با تو صحبت می‌کنم. با انجام اعمال و رفتار گوناگون، حقیقت‌گوئی را به کودک نشان دهید. برای مثال، دو مداد بردارید و بگوئید: ”من دو مداد برداشتم“.

یک عروسک بردارید و بگوئید: ”من یک عروسک برداشتم“.

بگوئید: ”اسم من ـــــــ است“.

کودک را در آغوش بگیرید و بگوئید: ”من ـــــ را بغل کردم“.

این موضوع را برای سایر افراد خانواده به‌طور دقیق تعریف کنید. از فرزندتان نیز بخواهید که آن‌چه را که دیده و شنیده است را به‌طور کامل تعریف کند.

عدم صداقت را نیز می‌توانید به همین ترتیب به کودک بیاموزید. برای مثال، کتابی بردارید و بگوئید: ”من میز را برداشتم. ”آن‌گاه از کودک بپرسید: ”آیا من راست گفتم؟“... نه“، یا عروسکی را بردارید و بگوئید:“ من یک کامیون برداشتم؟“ آن‌گاه از کودک بپرسید: ”آیا من راست گفتم؟.... نه“.

● داستان ”امپراطور و بذر گیاه“ را برای کودک تعریف کنید.

این داستان به‌طور خلاصه چنین است: امپراطوری به‌تمام کودکان سرزمین خود گفت: ”می‌خواهم جانشینی صادق برای خود انتخاب کنم، ولی شرط آن این است که بتواند بذری را که به او می‌دهم، خوب پرورش دهد و به گیاهی زیبا تبدیل کند“. آن‌گاه به تمامی کودکان بذر گیاه داد.

تمام کودکان سعی خود را کردند تا از آن بذرها گیاهانی زیبا پرورش دهند، ولی نتوانستند. یکی از کودکان فکر کرد اگر گلدانم را این گونه نزد امپراطور ببرم، به‌طور حتم جانشین او نخواهم شد.

برای همین تصمیم گرفت بذ دیگری را که خودش انتخاب کرده کرده بود، به‌کارد، دیگری تصمیم‌ گرفت که گلدان زیبائی را از باغبان منزل بگیرد و بگوید، این همان بذر امپراطور است. هر یک از کودکان سعی کردند به‌همین ترتیب رفتار کنند تا جانشین امپراطور شوند. در این بین کودکی بود که نتوانست دروغ بگوید و تصمیم گرفت گلدان را به‌همان صورت نزد امپراطور ببرد.

بالاخره بعد از شش ماه روز موعود فرا رسید و امپراطور از تمامی کودکان خواست گلدان‌های‌شان را بیاورند تا او ببیند و جانشین خود را انتخاب کند کودکان گلدان‌های خود را که هر یک با حیله‌ای پرورش داده بودند، با خود بردند. امپراطور تمامی آنان را مشاهده کرد و تحسین نمود، تا نوبت به کودک صادق و راستگو رسید. او به امپراطور گفت: ”من هر کار کردم نتوانستم بذری را که به من داده بودید، عمل بیاورم... ابتدا آن را در گلدانی کوچک کاشته بودم، دیدم گیاه رشد نکرد. گلدانش را عوض کردم، باز هم گیاه رشد نکرد... روزی دو بار به آن آب دادم، ولی بازهم گیاه رشد نکرد عاقبت تصمیم گرفتم آن را به همین صورت نزد شما بیاورم“.

امپراطور گفت: ”من هیچ گاه انتظار نداشتم بذرهائی را که به شما داده بودم، سبز کنند؛ زیرا همه آنها را از قبل پخته بودم. تو کودک راست‌گوئی هستی. به‌همین دلیل من تو را به‌خاطر صداقتی که داری، جانشین خود خواهم کرد“.

آن‌گاه درباره این داستان با کودک صحبت کنید، حتی می‌توانید خودتان نیز داستانی را که مفهوم آن بیان ”صداقت و راستی“ افراد است، برای او بخوانید و بازگو کنید تا او به‌خوبی معنای درستی و راست‌گوئی را بفهمد. از او بپرسید:

 

● آموزش صداقت به کودکان خردسال

مشخص کردن مرز بین صداقت و عدم صداقت برای کودکان خردسال کاری سخت و دشوار است؛ زیرا کودکان تا ۴ ـ ۳ سالگی قادر نیستند پیامدهای حقیقت‌گوئی خود را درک کند. به‌همین دلیل نمی‌توانند تفاوت بین راست / دروغ را بفهمد هنگامی که کودک بتواند مسئولیت رفتار و گفتار خود را بپذیرد می‌تواند به ارزش صداقت و حقیقت گوئی پی ببرد.

آن‌چه که در سال‌های دوران خردسالی برای کودک اهمیت دارد، تصورات، خیال‌پردازی و پرورش اندیشه‌های خلاقانه است. آن‌چه که او در ذهن خود رشد می‌دهد در حقیقت برایش واقعی و حقیقی است. اگر کودکی منکر شکستن گلدان تزئینی مادرش می‌شود، به این دلیل است که می‌داند اگر مادرش این موضوع را بفهمد، به‌طور حتم از دست او عصبانی و ناراحت خواهد شد. از این رو آرزو می‌کند که کاش هرگز این کار انجام نمی‌شد... برای همین به مادرش هم می‌گوید که من گلدان را نشکستم. در حقیقت این تناقض و دوگانه‌گوئی فکر و عمل کودک ناشی از سردرگمی او است. در حالی که اگر بتواند این تضاد را به‌گونه‌ای حل کند که مادرش را ناراحت نکند، می‌تواند بین آن چه در ذهن دارد و آن چه به زبان می‌آورد، هماهنگی و سازش برقرار کند والدین می‌توانند برای پرورش این ارزش مهم زندگی (صداقت) در کودکان خردسال، از چند روش زیر استفاده کنند (ون‌کلی ۱، ۲۰۰۶)؛

● مطلبی را که خودتان پاسخ آن را می‌دانید، از کودک نپرسید.

کودک (حتی کودکی ۲ ساله) را در موقعیتی قرار ندهید که به دروغ‌گوئی تشویق شود. برای مثال، وقتی از کودک می‌پرسید: ”تو با ماژیگ روی دیوار آشپزخانه خط‌کشیدی؟“ بدیهی است که او از ترس عصبانیت شما پاسخ خواهد داد: ”نه“. در این حالت حتی اگر هنوز ماژیک در دست کودک باشد، باز هم ”نه“ خواهد گفت. در حقیقت حالت گفته شما او را به دروغ‌گوئی واداشته است. در این‌جا می‌توانید به کودک بگوئید: ”... چه بد شده که روی دیوار خط کشیدی، بهتر است با کمک هم آن را پاک کنیم و فکر جدیدی برای نقاشی‌های دیواری تو بکنیم“.

این‌گونه صبحت کردن کودک را تشویق به راست گوئی و چاره‌جوئی برای حل مشکل می‌کند. برای مثال، می‌توانید کاغذ بزرگی به گوشه‌ای از دیوار آشپزخانه آویزان کنید و از او بخواهید که هرگاه قصد نقاضی کردن داشت، فقط روی آن بکشد. در این‌حالت هیچ لزومی به عصبانی شدن شما و دروغ‌گوئی کودک نخواهد بود. علاوه بر آن او یاد خواهد گرفت که روی کاغذ نقاشی کند و اگر هم روی دیوار اشتباهی خطی کشید، مسئولیت اشتباهش را بپذیرد و با دستمال آن را پاک کند.

● راست‌گوئی‌های کودک را تأیید و تشویق کنید.

زمانی که کودک خودش کار اشتباهی را که انجام داده است، برای شما تعریف می‌کند، از او قدردانی و حمایت کنید؛ زیرا این عمل شما، او را به راست‌گوئی‌های بیشتر تشویق می‌کند برای مثال، می‌توانید بگوئید: ”از تو متشکرم که خودت این مطلب را به من گفتی، می‌دانم که گفتن آن قدر برای تو سخت بوده است“.... و آن‌گاه خودتان اوضاع را مرتب کنید. در نظر داشته باشید در این گونه موارد (زمانی که کودک، خود به اشتباهش اعتراف می‌کند) هیچ‌گاه با خشم، عصبانیت و ناراحتی با کودک رفتار نکنید۳ زیراکه او را به‌سوی دروغ‌گوئی و کتمان حقیقت سوق می‌دهید. برای مثال، وقتی کودک نزد شما می‌آید و می‌گوید: ”مامان / بابا، من یک استکان شکستم،....“، از او برای بیان اشتباهش تشکر کنید (نه این که او را به‌خاطر شکستن استکان تنبیه کنید) و به او بگوئید: ”متشکرم که گفتی، خوب حالا ببیا با هم خرده شیشه‌ها را جمع کنیم.

● الگوئی شایسته از صداقت برای کودک‌تان باشید.

بهترین راه برای آموزش صداقت به کودکان آن است که پدر و مادرها و اعضاء خانواده‌ها خودشان سعی کنند این گونه رفتارها را در عمل به کودکان نشان دهند و با هم روراست و صادق باشند. برای مثال، وقتی قولی به کودک می‌دهید، حتماً به آن پای‌بند باشید و به آن عمل کنید. اگر به کودک می‌گوئید:“ بعد از ظهر تو را به پارک خواهم برد، حتماً این کار را بکنید“.

● به کودک اجازه ”خیال‌پردازی“ بدهید

کودکان خردسال را به‌دلیل این که هنوز قادر به تشخیص تفاوت واقعیت از خیال نیستند، نمی‌توانند بین راست و دروغ تفاوت گذارند. در واقع این کودکان هنوز نیازمند گسترش و توسعه دنیای خیالی خود هستند تا بتوانند قدرت خلاقیت و ابتکارشان را پرورش دهند. معمولاً ”خیال‌پردازی‌های“ کودکان از سنین ۵ ـ ۴ سالگی به بعد کاهی می‌یابد و کم‌کم تشخیص حقیقت را از دروغ را پیدا می‌کنند.

اما اگر بعد از ۶ ـ ۵ سالگی نیز سعی کنند با رویا سازی‌های ذهنی خود حقیقت را نادیده بگیرند، والدین بایددرصدد رفع علت این امر باشند.

برای مثال، اگر کودک ۶ ساله‌ای مدام از دوست خیالی خود صحبت می‌کند، پدر و مادر باید سعی کنند فرزندشان را با کودکان دیگر هم‌بازی کنند تا او نیازی به خیال‌پردازی‌های واهی نداشته باشد.

● تمرین صداقت برای والدین کودکان خردسال

فعالیت‌های زیر برای تمرین صداقت در کودکان خردسال توصیه می‌شود (تیلمن ۲۰۰۲،۱)؛

▪ صداقت یعنی، بازگو کردن آن‌چه که رخ داده است.

▪ صداقت یعنی، حقیقت‌گوئی.

▪ وقتی من راست می‌گویم، احساس آرامش می‌کنم.

▪ وقتی من در کار خود صداقت دارم، می‌توانم یاد بگیرم و می‌توانم به دیگران نیز کمک کنم تا این کار را یاد بگیرند.

▪ همیشه سر پیمان خود باشید. وقتی می‌گوئید: ”بله“ حتماً آن کار را انجام دهید، و هر وقت می‌گوئید: ”نه“، باز هم سر حرف خود بمانید.

▪ از قبل درباره وظایفی که والدین باید برعهده بگیرند، خوب فکر کنید.

گاهی ما (پدر و مادرها) سریع به کودک می‌گوئیم ”نه“، چون سرمان خیلی شلوغ است و حوصله دردسر نداریم. اما بارها پیش می‌آید که بعد از آن که با اصرار فرزندمان رو به رو می‌شویم، احساس گناه می‌کنیم و تسلیم خواسته کودک می‌شویم.

زمانی که کودک چیزی را مصرانه از والدینش می‌خواهد و آنها موافقت می‌کنند، یاد می‌گیرد که با پافشاری کردن برخواسته خود می‌تواند آن را به‌دست آورد. به این دلیل بهتر است والدین قبل از آن که هر بار کلمه ”نه“ را به زبان آورند، خوب فکر کنند، ”آیا خواسته کودک موجه و قابل قبول است آیا می‌توانند با صرف چند دقیقه وقت، خواسته کودک را برآورده کنند؟“ برای مثال، ممکن است رسیدگی به تقاضای کودک تنها دو دقیقه وقت ببرد در این صورت می‌‌توانند با کمک کردن به کودک احساس ارزشمندی، غرور و مشارکت را نیز در او تقویت نمایند. و اگر در آن لحظه وقت کافی برای رسیدگی به خواسته کودک ندارند و قصد دارند فعلاً به او ”نه“ بگویند، بهتر است زمان دیگری برای آن کار در نظر بگیرند و به کودک بگویند که، ”در حال حاضر گرفتار هستم، ولی ۳۰ دقیقه دیگر می‌توانم به خواسته تو رسیدگی کنم“. و اگر واقعاً قصد دارند با خواسته کودک قاطعانه مخالفت کنند و نه بگویند، باید سر حرف خود بمانند و علی‌رغم اصرار کودک، تسلیم نشوند.

▪ کودکان به گفته‌های والدین‌شان خوب توجه می‌کنند و اگر پدر و مادرها دلیل‌های خواسته‌های خود را برای آنها توضیح دهند، به‌طور حتم، مورد پذیرش و قبول آنها نیز واقع خواهد شد.

▪ به کودک اجازه دهید تا آن‌چه را که می‌خواهد بداند، در کمال صداقت از شما بپرسد.

▪زمان مناسبی برای پاسخ‌گوئی به پرسش‌های گوناگون کودک اختصاص دهید.

▪ زمانی که متوجه می‌شوید فرزند خردسال‌تان حقیقت را به شما نمی‌گوید، خیلی آرام و ملایم به او بگوئید، گفته‌های او آن چیزی نیست که واقعاً رخ داده است. از او خواهش کنید تا دوباره ماجرا تعریف کنید. قدم به قدم بگوید که چه اتفاقی افتاده است. پرسش‌های‌تان را یکی‌یکی از او بپرسید. در نظر داشته باشید، کودک خردسال‌تان با احتمال زیاد هیجان‌زده و شتابان است و می‌خواهد همه موضوع را یک‌جا برای شما تعریف کند.

▪ اگر فرزندتان بیش از ۴ سال دارد و مرتب مچ او را هنگام دروغ‌گوئی می‌گیرید، بهتر است درباره آن‌چه که رخ داده است، چیزی از او نپرسید؛ زیرا ممکن است او را به دروغ‌گوئی بیشتر تحریک کنید سعی‌تان بر این باشد که بدون پرسیدن سئوالی از کودک، صحنه را در ذهن خود مرور کنید،

”ــــــ و تو ــــــ انجام دادی“. آن‌گاه روز بعد از کودک دیگری که مورد اعتماد شماست و در ماجرا شرکت داشته است، بخواهید تا موضوع را برای‌تان تعریف کند. آن‌گاه راست گوئی و صداقت او را تحسین کنید و بگوئید: ”تو حقیقت را برای من تعریف کردی و من از راست‌گوئی تو متشکرم“.

▪ داستان‌هائی درباره شهامت داشتن در راست‌گوئی برای کودک‌تان تعریف کنید.

 



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات