top
کمک به کودک برای بیان حقیقت

کمک به کودک برای بیان حقیقت

کمک به کودک برای بیان حقیقت

بهترین راه برای راستگویی کودکان این است که خودمان فردی راستگو باشیم. به این داستان توجه کنید: سارا تصمیم گرفت که زمان های بازی پسر سه ساله اش را با دوستش پارسا محدود کند. پسرها اخیرا خیلی با هم دعوا می کردند و سارا فکر کرد که بهتر است که انها برای مدتی از هم جدا باشند و همدیگر را نبینند. بنابراین یک روز بعد از ظهر وقتی که مادر پارسا زنگ زد تا با همدیگر باشند، سارا گفت که پسرش کیان مریض است.

 

با شنیدن این جمله پسرش پرسید، «مامان من مریضم؟ من چم شده؟» سارا با ترس به پسرش نگاه کرد، و به او گفت که او فقط گفته که او مریض شده است، چون نمی خواسته که مادر پارسا را ناراحت کند. سپس سارا وارد یک سری توضیحات پیچیده در رابطه با تفاوت بین انواع مختلف دروغ شد، و کیان گیج شده بود. تمام چیزی که کیان متوجه شد این بود که بعضی وقت ها دروغ گفتن درست است، در حقیقت، این کاری است که مردم انجام می دهند.

 

رفتار شما راهنمای کودک است، بنابراین بسیار مهم است که شما سعی کنید که از دروغ گفتن و گول زدن دیگران پرهیز کنید، حتی زمانی که دروغ گفتن بی ضرر به نظر می رسد (هیچ وقت، برای مثال، چیزی مانند «بیا به بابا نگوییم که ما امروز بعد از ظهر شکلات داشتیم.» را نگویید) بگذارید که فرزندتان بشنود که شما با دیگر بزرگسالان صادق هستید. بهتر بود که سار: می گفت: « امروز روز خوبی برای بازی کردن نیست. من خیلی نگرانم چون پسرها هفته ی گذشته خیلی با هم دعوا کردند. من فکر می کنم که آنها باید رابطه شان را قطع کنند.»

 

راه دیگری که برای رشد ارزش صداقت در کودکان برای والدین وجود دارد: زمانی که کودکتان به شما دروغ می گوید واکنش شدیدی نشان ندهید. به جای آن، به او کمک کنید تا راهی را پیدا کند که واقعیت و حقیقت را بگوید. وقتی که مادر شیرین چهارساله بعد از ظهر وارد اتاق نشیمن شد، دید که گلدان بزرگش افتاده است و چند شاخه ی گیاه داخل ان شکسته است. او متوجه شد که چه اتفاقی افتاده است: یک بار قبلا، او شیرین را دیده بود که عروسک باربی اش « را از درخت بالا می برد» و او به دخترش گفته بود که این کار را انجام ندهد و دور و بر این گیاه نرود. وقتی که مادر از او توضیح خواست، نگاه گناه کار شیرین به سمت سگ خانوادگی رفت و این کار را به گردن سگ انداخت.

 

مادر شیرین عاقلانه از خود واکنش نشان داد: او حرف های دخترش را قطع کرد و گفت، «شیرین، من قول می دم که سرت داد نزنم. یک دقیقه در مورد آن فکر کن، و بعد به من بگو که واقعا چه اتفاقی افتاده است. «بعد از چند لحظه، کودک اعتراف کرد که کار خودش بوده است. به عنوان برخورد و عواقبت این کار، شیرین باید برای تمیز کردن کثیفی های ناشی از افتادن گلدان باید کمک می کرد و اجازه نداشت که آن روز بعد از ظهر تلویزیون تماشا کند، ولی مادرش خیلی تاکید کرد که چقدر به دخترش افتخار می کند که راستش را گفته است. با انجام این کار، او به کودکش درس بزرگی یاد داد: حتی با اینکه صادق بودن بعضی مواقع سخت است و با آن احساس راحتی نمی کنیم، تو و دیگر افراد زمانی که راستش را می گویید احساس بهتری خواهید داشت.



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات