top
بالا up

بالا up

کارگروه فرهنگی پرتال جامع و تخصصی کودک: اگر مھمترین ویژگی انیمیشن را پر و بال دادن به دامنه ی نامحدود خیال بدانیم، چه خیال دل انگیزی برای مخاطب کودک و بزرگ سال کارتون بالا جذاب تر از این که بتوان با انبوھی از بادکنک ھای پر از گاز ھلیوم، خانه ای را با تمام اجزا و کف و سقفش به پرواز درآورد تا به مقصدی رؤیایی و آرمانی رسید؟

بالا up

اگر مھمترین ویژگی انیمیشن را پر و بال دادن به دامنه ی نامحدود خیال بدانیم، چه خیال دل انگیزی برای مخاطب کودک و بزرگ سال کارتون بالا جذاب تر از این که بتوان با انبوھی از بادکنک ھای پر از گاز ھلیوم، خانه ای را با تمام اجزا و کف و سقفش به پرواز درآورد تا به مقصدی رؤیایی و آرمانی رسید؟

اگر سال ھا پیش در داستان و فیلم جادوگر شھر زمرد خواندیم و دیدیم که دوروتی کوچولو چه گونه با طوفانی عجیب، ھمراه کلبه اش از جا کنده شد و به آسمان رفت، حالا در این انیمیشن ھمین ایده به شکلی دل انگیزتر و مھیج تر با اراده ی خود قھرمان قصه تکرار می شود. ماجرای فیلم، حکایت پسر بچه ای به نام کارل است که شیفته وار دل به یک کاوش گر به نام شارل مونتس بسته و در می یابد که در ھمسایگی شان ھم دختری ھم سن و سال خودش به نام الی ھمین شور و شیفتگی را حتی در ابعاد بیش تری دارد. شارل مدعی اکتشاف ھایی جدید از سرزمین ھای دوردست است ولی دانشمندان او را دروغ گو می انگارند و شارل تصمیم می گیرد به ھمان سرزمین ھا برود و تا وقتی دلایل کافی برای ادعاھایش نیاورده بازنگردد. ھمین قضیه، ابعاد قھرمانی شارل را برای کارل و الی بیش تر می کند. ماجرا یک دفعه کات می شود به جوانی کارل و الی که حالا دیگر با ھم ازدواج کرده اند؛ کارل بادکنک فروش است و الی خانه دار و ھنوز آن رؤیای کودکی شان را در جھانگردی و کاوش گری و رسیدن به سرزمین ھای ناشناخته ای که شارل به آن ھا سفر کرده بود دارند. اما دشواری ھای متداول زندگی و روزمرگی، مانع تعقیب رؤیاھا و آرمان ھای کودکی شان می شود تا این که الی در پیری می میرد و کارل تصمیم می گیرد ھدف مشترک شان را با عزیمت به آن سرزمینھای دوردست محقق کند. در این سفر عجیب با انبوه بادکنک ھایی که خانه کارل را به پرواز درآورده اند، پسرک شیطانی به نام راسل ھم پیرمرد را ھمراھی می کند. کارل سرانجام به مقصد می رسد و قھرمان دوران کودکی اش را می یابد، اما او بیش تر از آن که یک کاوش گر باشد جنایت کار خود کامه ای است که حیوانات را می کشد و ازشان موزه می سازد. کارل و راسل طی ماجراھایی مھیج، حیوانات را از دست شارل نجات می دھند و به شھر خود برمی گردند.

انیمیشن بالا از چند جھت قابل توجه است. جدا از قابلیت ھای فنی شگفت انگیز کار (فقط کافی است موقع تماشای کارتون به ھمان بادکنک ھای پرشمار بالای خانه ی کارل دقت کنیم تا از ظرافت طراحی و حرکت شان به حیرت درآییم)، داستان پردازی متن، مھم ترین وجه اثر است. دو شخصیت اصلی کارتون، یک مرد سالخورده و پسرکی دو رگه ھستند که دارد مراحل پیشاھنگی اش را کامل می کند و تضاد میان موقعیت ھا و احساسات این دو، عاملی جذاب برای پیشبرد روایت به حساب می آید. طراحان انیمیشن برای نمایش این تضاد البته از عناصر بصری ھم خوب بھره گرفته اند و مثلاً چھره ی گرد و قلمبه ی پسرک در کنار صورت ذوزنقه ای شکل پیرمرد، این رابطه ی متضاد را برجسته تر کرده است(طراحی صورت بیضوی الی و نیز صورت مستطیلی شارل ھم ابعاد روان شناسانه ی شخصیتی داستان را تکمیل می کند). به این بیفزایید قرینه سازی ھای ھوشمندانه ای که در جای جای کار به چشم می خورد. مثلاً در اوایل داستان که کارل خردسال وارد خانه ی الی می شود بادکنک دستش پیش زمینه ای است برای اشاره به آن چه قرار است در بزرگسالی شغلش باشد و در پیری وسیله ی اصلی سفرش. ماجرای فرستادن قطعه چوبی که الی کوچک شبانه برای کارل می فرستد، بعداً در بستر احتضار الی سالخورده ھاتوسط کارل تکرار می شود. ھمین تکرارھای قرینه ای در بالا رفتن الی و کارل از تپه و نیز بستن کراوات ھای کارل ھم به چشم می خورد. ای بالا، ایده ای باشد که از ھمان سکانس ھای نخستین شکل می گیرد: این که چه گونه قھرمان ھای ذھنی ما موقع مواجھه ھای عینی از آسمان آرمان به قمر ابتذال سقوط می کنند. بالا از تصاویری که کارل کوچک در سینما مشاھده می کند شروع می شود: گزارشی خبری درباره ی شارل و اکتشافات و قھرمانی ھایش. واکنش ھای کودکانه و پراحساس کارل به این تصاویر و ھمانند سازی الگو گیرانه ای که از شخصیت ایده آلش می گیرد او را به سمت آرزو و دیدگاھی سوق می دھد که زندگی و ازدواج و پیری اش را بر سر آن می گذارد ولی سرانجام که قھرمان آرمانی اش را می یابد به فاصله ی میان ماه خودش و ماه گردون پی می برد. آیا این حکایت تکرار شونده ی بسیاری از ما نیست که بارھا سرخوردگی ھای نومید کننده را از درک عمق آن چه به عنوان ایده آل می شناختیم تجربه کرده ایم؟ جالب این جاست که کارل اولین بار قھرمانش را با عنصر رسانه (گزارش خبری ای که در سینما پخش می شود) می شناسد و ھمین نقش رسانه را در انعکاس وارونه ی حقایق و معرفی الگوھا و قھرمان ھای پوشالی مطرح می کند.

اما جذاب ترین بخش بالا بی شک قسمتی چھار دقیقه ای است که زندگی مشترک الی و کارل را مرور می کند. این قسمت با بھره گیری از الگوی میم طراحی شده است. می دانیم که در این شیوه، شخصیت ھا چنان حرکات و سکنات شان ترسیم می شود که نیازی به استفاده از گفتار نباشد و ھیچ کدام از شخصیت ھا دھان شان برای حرف زدن یا آواز خواندن باز نمی شود (برای مطالعه ی بیش تر رجوع کنید به «قصه گویی در آثار انیمیشن»، یرژی بریدکا، ترجمه ی منصور ساوجی، در مجموعه مقاله ھای نوشتن برای سینما، بنیاد فارابی، 1383). در این فصل از کارتون، چھار دقیقه ی جادویی را می بینیم که مشحون از حسی انسانی است و عشق و عاطفه در آن موج می زند. کوچک ترین جزییات مانند بازی تخیلی با ابر و القای آرزوھایی مانند داشتن فرزند از طریق آن، شیوه ی بالا رفتن از تپه در پیک نیک ھای آخر ھفته، ماجرای بچه دار نشدن و افسردگی الی، قلکی که پی در پی می شکند و صرف مخارج معمول زندگی می شود، حسرت ھای کارل از این که نتوانسته آرزوی معشوق را برآورده کند، و ...ھمگی در تبلور این حس پرشور دخیل ھستند. مرگ تلخ الی پایان بخش این کلیپ جذاب چند دقیقه ای است، اما انگار آن حس ھنوز جاری است. نوع برخورد پیرمرد با یادمان ھایی در خانه که داغ حسرت آن آرزوی ناتمام را بر دل کارل (و مخاطب) زنده نگه داشته، انگیزه سفر عجیب و فانتزی ای را شکل می دھد که ابعاد ماجراجویانه ی داستان را برای مخاطبان اصلی اثر در پی می آورد ولی سازندگان آن ھنوز ھوشمندانه از طریق بازی با عناصری مانند دفتر آرزوھای الی و صفحه ھای ناتمامش (که عملاً تبدیل به موتیفی بنیادی و تکرار شونده در فیلم می شود)، لایه ھای عاطفی اثر را نگه می دارند تا این که در فرجام داستان و پس از پشت سر گذاشتن انواع و اقسام حادثه ھای پرخطر، حالا پیرمرد بالاترین نشانی را که سراغ دارد به سینه ی پسرک پیشاھنگ می آویزد: نشان الی! و با ھمین ایده ی درخشان باز موج احساسات انسانی به ذھن و دل مخاطب سرازیر می شود. بگذریم از این که نمای پایانی قصه که خانه ی الی و کارل را بر فراز آن دره ی دست نیافتنی نمایش می دھد ھم چنان شور عاطفی ای بر می انگیزاند. اگر پارسال با وال ــ ای چشم خود را با تماشای عشق سوزناک بین دو ربوت نمناک کردیم، امسال بالا بود که نگاه مان را به ضیافت اشک برد.



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات