تصویر سازی ذهنی یعنی اندیشیدن به یک موضوع خاص.
در واقع وقتی به چیزی فکر میکنیم داریم تصویری از آن را در ذهن می سازیم و درک مفهوم بدون تصویر ذهنی از آن مفهوم صورت نمی گیرد.
به تعبیر دیگر تصویرسازی ذهنی یعنی استفاده از تمام حواس برای خلق یا بازآفرینی یک تجربه درذهن و دیدن چنین تصویری با چشم ذهن.
تماشای تلویزیون دو تصویر ذهنی را برای کودکان به دنبال دارد یکی تصویر ذهنی کودکان از خود تلویزیون و دیگری تصویر ذهنی آنها از خودشان است که تلویزیون به آنها القاء می کند .
ابتدا اشاره ای به تصویر ذهنی کودکان از تلویزیون خواهیم داشت. واکنش کودکان را به تلویزیون نباید مانند یک آزمایش، بر مبنای پردازش کلامی استنباط کرد، بلکه باید آن را بر مبنای تصویرسازی و تداعی سازی درک کرد. سبک تلویزیون، با ادغام نشانه های شنیداری و دیداری و با اصطلاحات کلامی آشنا در کنار تصاویر آشنا، محرک های پیچیده ای خلق می کند.
تصویرسازی بخشی از یک سطح واکنش است که کمتر از فرایند استدلال منطقی توان فکری طلب می کند. برای کودکان، در خاطر نگه داشتن محرکهای پیچیده بصری آسانتر از به یاد آوردن توصیف های کلامی ساده است طبق نظریه پیاژه ، تصویرسازی ذهنی یکی از ویژگیهای شناختی کودکان در مراحل اولیه رشد (حسی ـ حرکتی) محسوب میشود که کودک توانایی بازنمایی اشیاء را به دست میآورد؛ این قابلیت با کسب تجارب جدید از محیط و متناسب با رشد شناختی کودک متحول میشود و از قالب عینی به قالب انتزاعی تغییر مییابد. نتایج پژوهش اسمی(۱۳۸۸) نشان داد در فرایند تصویرسازی ذهنی کودکان از تلویزیون، کودکان کم سن و سال غالباً تلویزیون را به صورت تشبیههای عینی متصور بودهاند و کودکان بزرگتر تلویزیون را به مفاهیم و تعابیر انتزاعی تشبیه کردهاند؛ به عبارت دیگر با افزایش سن، تعابیر انتزاعی میشود، که این با تحولی بودن شناخت (نظریه پیاژه) مطابقت دارد.
در مجموع یافتههای بدست آمده از این پژوهش نشان میدهد که تصویر ذهنی کودکان از تلویزیون به عنوان یک انسان فرضی مثبت میباشد و آنان برای تلویزیون ویژگیهای مثبتی قائلاند؛ جز اینکه حدود ۲۰ درصد پاسخگویان قائل به وجود ویژگیهایی منفی نظیر ناراحتکننده بودن، خشن بودن و ترسناک بودن تلویزیون و بیش از ۲۵ درصد پاسخگویان قائل به خستهکننده بودن آن بودهاند. البته ویژگیهای یاد شده در نظر کودکان کم سن و سالتر، قوت بیشتری داشته ولی در نظر نوجوانان (احتمالاً به دلیل نیاز به هیجانخواهی آنان) ضعیفتر بوده است. به عبارت دیگر این ویژگیها با افزایش سن، در نظر کودکان کاهش یافتهاند؛ بنابراین با وجودی که درصد قابل توجهی از کودکان تصویر ذهنی مثبتی از تلویزیون دارند، اما هنوز تعدادی از آنان از تلویزیون تصویری منفی در ذهن دارند.
نتایج پژوهشهای دیگری در مرکز تحقیقات صدا و سیما مؤید همین نکته است؛ به طوری که: ۲۸درصد والدین، برخی از گزارشهای خبری تلویزیونی مربوط به جنگها و کشتارها را در ایجاد ترس در فرزندانشان در حد «خیلیزیاد یا زیاد» مؤثر دانستهاند. و در جای دیگر بیش از یک سوم والدین (۳۵درصد) اظهار داشتهاند که اخیراً فرزندشان از برنامه خاصی ترسیده است. همچنین ۳۰درصد والدین در حد «زیاد یا خیلیزیاد» اظهار کردهاند که فرزندشان از برخی برنامههای تلویزیون که صحنههای پرخاشگرانه دارد، تقلید میکنند. با این اوصاف لازم است محتوای برنامههای تلویزیون از حیث ترسناک بودن، خشونت و ناراحتکننده بودن؛ بویژه در گروههای سنی پایین مورد بازنگری قرار گیرد و از سوی دیگر آموزش والدین در جهت نظارت بر الگوی تماشای تلویزیون فرزندانشان، امری ضروری به نظر میرسد؛ تماشای محدود تلویزیون، انتخابی و تحت نظارت بودن آن؛ به عقیده محققان، یک زندگی غنی و پربار را برای کودکان به دنبال خواهد داشت.
بررسی تصویر ذهنی کودکان از تلویزیون به عنوان «حیوان» نشان میدهد، ۲۱ درصد پاسخگویان تلویحاً تلویزیون را شبیه حیوانات خطرناک و وحشی متصور بودهاند؛ این یافته مؤید یافته دیگری در این بررسی است مبنی بر اینکه ۱۹درصد پاسخگویان تلویزیون را به عنوان یک انسان خشن، ترسناک و ناراحت کننده توصیف کرده بودند. از این یافتهها میتوان استنباط کرد که عنصر خشونت و پرخاشگری در تلقی کودکان از تلویزیون، نهادینه شده و طرحواره ذهنی آنها از تلویزیون این چنین شکل گرفته است. از اینرو لازم است با ارائه برنامههایی با درونمایههای مشتمل بر عناصر غیرپرخاشگرانه و آرامشبخش، تصورات خشن کودکان را از تلویزیون تلطیف و تعدیل نمود.
بی شک تصاویر ارائه شده از کودکان در تلویزیون در شکل گیری افکار،احساسات و رفتارهای آنها نقش دارد. و این در حالی است که بنابر یافته های برخی پژوهشگران، کودکان در برنامه های تلویزیون کنونی اغلب به صورت حیوانات ، انیمیشن و موجودات خیالی تصویر می شوند و زندگی واقعی آنان به ندرت نشان داده می شودالبته این وضعیت شامل کتابهای کودکان و سایر تولیدات رسانه ای نیز هست، به طوری که کودکان نسبت به این موضوع نظر مثبتی ندارند و از تأثیراتی که نحوه به تصویر کشیدن آنان در رسانه ها بر جای می گذارد ، با خبر هستند. برای مثال در یک تحقیق سراسری در آمریکا اکثر کودکان ۶ تا ۱۱ ساله گفته اند، همیشه در برنامه های خبری، کودکان بزهکار، معتاد یا مرتکب خشونت نشان داده می شوند. در نقطه مقابل، با تصاویر کودکان خوب، شاد، بی گناه و شیرین روبه رو هستیم؛ که به نحو گسترده ای در آگهی های تجاری و تبلیغاتی به چشم می خورند. بهر حال ارائه چنین تصاویری از کودکان علاوه بر اینکه یک تصویر ذهنی از ماهیت تلویزیون برای کودکان به ارمغان می آورد یک تصویر ذهنی هم از خود کودکان برای آنها ایجاد می کند که در افکار ، احساسات و رفتارهای آنها مؤثر است. بنابراین باید تلاش کرد با ساخت برنامه های مناسب ضمن اینکه تصویر ذهنی درستی از تلویزیون به کودکان می دهیم به موازات آن تصویر درست و مناسبی از یک کودک بر اساس ارزشهای انسانی ، اجتماعی و دینی به انها انتقال دهیم.
نتیجه تصویرسازی ذهنی، شکوفایی خلاقیت است؛ به رغم این عقیده معمول که تماشای تلویزیون کودکان را در انفعال قرار می دهد و قدرت خلاقیت آنها را کاهش می دهد شاید بتوان ادعا کرد جنانچه تلویزیون قادر باشد زمینه تصویرسازی ذهنی را برای کودکان مهیا کند و باعث تقویت این ویژگی در آنها شود گامی در جهت پرورش خلاقیت کودکان برداشته است که البته این امر نیاز به بررسی های علمی و بحث های کارشناسی از سوی برنامه سازان و روانشناسان است.