جنبه فردى
تنبلى در جنبه فردى سبب سختى و کندى تحرک بدن، رکود ذهن و استعداد مىشود. آنکس که تنبل و بیکاره است دائماً در گوشهاى لم مىدهد، به کار و تلاشى سازنده نمىپردازد و از کار و زندگى و پیشرفت دور مىماند.
عدم تحرک و رشد جسمى زمینه را براى چاقى مفرط و کندى در موضعگیرى فراهم مىسازد. بیمارىهاى گوناگون و حتى مرگ زودرس به سراغش مىآید و توان تحرٌک و مقاومت را از او مىستاند. ذهنهائى که پرورده و تربیت شده نباشند هرگز توانائى آن را پیدا نمىکنند که به حل مسألهاى بپردازند.
وضع زیستى جسمانى او بیش از پیش بدتر مىشود، رکود ذهن و توقف استعداد در جاى خود پدید مىآید، اختلال شخصیتى و پرتوقعى او همچنان دامنهدار خواهدگشت، عواطف او سیر نزولى و راکد خود را طى خواهند نمود. عارضه اقتصادى هم دامنگیر او خواهد شد.
جنبه اجتماعى
زیان تنبلى متوجه جمع و جامعه نیز خواهد بود. افراد تنبل همچنان سرباران جامعهاند از مزایاى حیاتجمعى سود مىبرند ولى در این زمینه خود به اداى این وظیفه نمىپردازند. نقش مصرفکنندهاى را دارند که تولید ندارند. اگر مردم اجتماع از ماحصل کار و کوشش خود به او چیزى عطا نکنند از فقر و گرسنگى خواهد مرد.
در همهحال افراد تنبل همچون عضوى زائد براى جامعهاند. مردم اجتماع باید بارسنگین وظیفهاش را بردوش کشند. اقتصادش وابسته، فکرش راکد، جسمش بیمار و بىخاصیت، توقعش افزون، انگیزه انتقامیش قوی، درخواستش زیاده از حد، عصیان بیحسابش بیش ازحداندازه است و طبیعى است که چنین فردى کلٌ بر جامعه باشد.