برخلاف آنچه تصور میشود، کودکانی که در یک خانواده به دنیا آمده و بزرگ شدهاند، هر کدام به طرق مختلف توسط والدین خود تربیت و مورد محبت قرار میگیرند؛ البته این موضوع را والدین منکر میشوند و همیشه اطمینان میدهند که هیچ فرقی میان فرزندانشان نمیگذارند. ترجیح دادن یک فرزند به دیگری، انگیزهای کم و بیش ناخودآگانه دارد و حتی اگر این موضوع را کنار بگذاریم، اختلاف در طرز رفتار با کودکان هرگز به اندیشه یا کم و بیش به تعلق خاطر داشتن پدر و مادر بستگی ندارد، بلکه به عوامل عینی دیگری مانند ترتیب تولد، جنسیت کودک و عوامل احتمالی دیگر بستگی دارد؛ به عنوان مثال اگر مادری دلش پسر میخواسته، صاحب دختر شود، رفتارش نسبت به نوزاد دختر کمتر محبتآمیز یا میتوان گفت کمتر از صمیم قلب است یا در جوامع مردسالاری، پدران غالبا نسبت به پسران خود سختگیری میکنند و بیشتر مراقب کار مدرسه و پیشرفت آنها هستند، در حالی که در مورد دخترانشان توجه کمتری نشان میدهند یا کودک یکی یکدانه و اولین فرزند خانواده، همیشه مورد توجه و مراقبت فراوان پدر و مادر است و چون رقیبی ندارد در روابط عاطفی انحصارطلب است.
کودکان اول هم خیلی بیشتر از دیگر کودکان به خواهر و برادرانشان حسادت میورزند و گاه نسبت به آنان مستبد هم میشوند و در کوچکترها احساس کوچکی و زیردستی به وجود میآورند.
تمام این عوامل و تاثیر آنها در زمانی که ما از کودک میخواهیم یک نقاشی خانواده را بکشد، خود را نشان میدهد. اعضای یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چند شخصیت در نقاشی کودک نشانگر انس و الفت واقعی آنها یا تمایل کودک به آنهاست.
کودک معمولا خودش را نزدیک کسی نقاشی میکند که حس میکند در کنارش راحت است یا او را بیشتر از همه دوست دارد.
وقتی کودکی حس میکند کاملا از دیگر اعضای خانواده جداست یا در صورتی که نسبت به آنها احساس خاصی نداشته باشد، در نقاشیهایش خود و دیگران را به طرق مختلف از هم جدا میسازد.
در بیشتر نقاشیهایی که کودکان از خانواده خود میکشند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره روی او مستقر میکند. این شخصیت اصلی و برجسته غالبا قبل از دیگران کشیده میشود، زیرا او اولین کسی است که کودک به او فکر میکند و توجهش به او جلب میشود.این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم میشود و نگاههای دیگر اشخاص به طرف او برمیگردد، بزرگتر از بقیه کشیده میشود و بیش از بقیه فضای روانی کودک را اشغال میکند. کودک در کشیدن اعضای منسوب به این شخص نهایت دقت را میکند و گاهی اوقات نیز تصویر این شخص ارزشمند (اهم از پدر، مادر، عمو، خواهر، برادر و…) را چند بار در تصویر میکشد.
خلاف این اصل نیز صادق است؛ مثلا کودکی که پدرش دائم او را تنبیه میکند، تصویر او در نقاشی حذف میشود یا شخصی که برای کودک ارزش ندارد، همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و گاهی خارج از گروه خانواده کشیده میشود.
نقاشی خانواده که بسیار زیاد به عنوان وسیلهای برای تشخیص امراض روانی و تجزیه و تحلیل فردی کودک به کار گرفته میشود، در عین حال میتواند اطلاعات زیادی برای شناخت محیط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خانواده را ارائه دهد.