والدین می خواهند به جای در نظر گرفتن ناتوانی های کودک، خودشان امور را در دست بگیرند و به جای فرزندشان کارهای او را انجام دهند. حمایت آنها تا جایی پیش میرود که حتی در بازی های کودکانه فرزندشان، همیشه نقش بازنده را بر عهده می گیرند تا کودکاشان به اعتماد به نفس کاذبی در خصوص رسیدن به همه خواسته هایش برسد. در کودکان وابسته امور همه کارها را والدین بر عهده می گیرند و کودک نه تنها از خود اختیاری ندارد بلکه به تدریج بدون کمک آنها مسئولیت کاری را بر عهده نمی گیرد. یکی از مهم ترین موضوعاتی که تمام زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد مستقل بودن و داشتن استقلال است، کودکی که تازه به دنیا آمده، یک موجود کاملا وابسته به والدین است، اما هر چه بزرگ تر می شود، می خواهد خودش دنیا را لمس و کشف کند. روانشناسان کودک معتقدند معمولا کودکان از دو سالگی دوست دارند استقلال را تجربه کنند و از سه تا پنج سالگی تلاش می کنند مستقل باشند. لجبازی هایی که کودکان در این سنین با والدین خود می کنند برای کسب استقلال و هویت است. اما این روزها برخی والدین به اشتباه فکر می کنند باید فرزندانشان را به خود وابسته کنند و باعث می شوند تا فرزندانشان تا سنین بزرگسالی هم حس وابستگی داشته باشند. بر این اساس فرزند آنها تبدیل به یک فرد وابسته می شود که قادر به مستقل بودن نیست.