به کودک قوت قلب بدهد.
به کودکان درباره سلامتیشان اطمینان بدهید. کودکان بسیار نگران سلامتی خود هستند. هنگامی که پدر یا مادر میمیرد، کودکان باید بدانند که دیگران مراقب آنها هستند. ممکن است یک کودک 4ساله فکر کند که چگونه از خود مراقبت کند و احساس بیپناهی داشته باشد.
مرگ ناشی از حادثه و بیماری هم میتواند مورد توجه کودکان باشد. کودک ممکن است نگران شود که آن تصادف برای او هم رخ بدهد یا درباره کوچکترین بیماری خود نگران شود. یک سرماخوردگی ساده برای کودکی که بستگان خود را در اثر بیماری از دست داده، ترس زیادی بهوجود میآورد. کودکان به اطمینان نیاز دارند. توضیح اینکه شخصی که مرده، بیماری جدی داشته است، ممکن است به کودک کمک کند تا بین بیماری خود و بیماری او تفاوتی ببیند. یک مرگ، احساسی را در کودکان بهوجود میآورد که در گذشته تجربه نکردهاند. کودکان باید بدانند که چنین احساساتی طبیعی است. کودکان ممکن است احساس خشم و ناراحتی در مقابل مرگ را درک نکنند.
اگر به کودک بگویید «هنگامی که کسی میمیرد، احساس خشم، ناراحتی، تنهایی یا ترس میکنیم» به کودک کمک میکند که بفهمد چنین احساساتی طبیعی هستند. از بچهها بخواهید در مورد احساساتشان گفتوگو کنند.
احساس گناه را از کودک دور کنید. بیشتر کودکان، خود را در مرکز همه چیز فرض میکنند؛ در نتیجه، ممکن است خود را برای مرگ پیش آمده مقصر بدانند. کودکان ممکن است احساس کنند چون کار بدی انجام دادهاند، فرد مورد علاقه آنها، مرده است. مثلاً در یک واکنش خشمگینانه ممکن است گفته باشند «آرزو میکنم بمیری» و در اندیشههای آنها، حالا که او مرده، جمله آنها موجب مرگ او شده است. پدر و مادر و اطرافیان باید به کودک اطمینان بدهند که برای مرگ پیش آمده گناهکار نیست و نسبت به نشانههای گناه در فرزندشان حساس باشند. اغلب بزرگسالان مستقیم یا غیرمستقیم به کودک میگویند که باید جای متوفی را پر کنند. چنین مسئولیتی، توقع سنگین و نابجایی از بچههاست. شاید آنها آمادگی «مرد خانه» بودن و مراقبت از مادرشان را ندارند