اضطراب، نوعی بی قراری درونی است که از ترسی مبهم یا وحشتی نامعین سرچشمه میگیرد. کودک از درون ناآرام است؛ زیرا از پدیده های مبهم و نامشخص وحشت دارد؛ اما ترس، واکنشی در برابر محرک های معین است؛ برای مثال، کودک از تاریکی و حیوان میترسد و خود تاریکی و حیوان برایاو ترس اور است. از توالت می ترسد؛ زیرا فضا و منفذی که در آن قرار دارد، برایش ترس ایجاد می کند؛ اما از امتحان اضطراب دارد. خود امتحان ترس ندارد. رفتن به جلسة امتحان و نشستن روی صندلی و پاسخگویی به چند پرسش، مثل قرار گرفتن در تاریکی یا کنار حیوان نیست که ترس دارند؛ بلکه عواقب مبهم این امتحان، او را دچار اضطراب می کند که اگر در امتحان موفق نشوم، چه خواهد شد ! اگر نمرة خوبی نگیرم، پدر و مادرم با من چه برخوردی خواهند کرد و معلم و دوستانم چه خواهند گفت و ....
برگرفته از سخنان استاد دهنوی