top
کارکردهای منفی وابستگی به تلویزیون

کارکردهای منفی وابستگی به تلویزیون

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک، مهدکودک و خانواده:کودک هنوز برخوردار از ساز و کار دفاعی لازم نیست. پیام هایی که از طریق تلویزیون( یا هر وسیله ارتباطی دیگر) به او منتقل می شوند، با مغزی رشد یافته و اندیشه ای منسجم مواجه نیستند و به همین دلیل به سرعت پذیرفته و جذب می شوند یا حتی در حرکات و رفتارهای آنی تجسم می یابند. پین فاند، در همین زمینه می نویسد: " وقتی بیننده جوان نسبت به آنچه می بیند، دارای حس تشخیص قوی نیست و درنتیجه نمی تواند مانند افراد بزرگسال خود را از آن جدا کند، تاثیر روانی تلویزیون حادتر است

کارکردهای منفی وابستگی به تلویزیون


 سروان شرایبر نویسنده کتاب " نیروی پیام" با اشاره به واکنش اکثر مردم نسبت به برنامه های تلویزیون، می نویسد: برنامه، چه خوب باشد و چه بد، مردم جلوی تلویزیون می نشینند، حتی وقتی برنامه بیش از اندازه بد است، شکایت می کنند اما از تماشای آن چشم نمی پوشند. وی در اثبات نظر خود، به نتایج و تجربه هایی اشاره می کند که حکایت از تاثیر مخدر رسانه های جمعی به خصوص تلویزیون بر روی مردم دارد. اعتیاد به تلویزیون در پدید آمدن "فرهنگ تماشا" و جانشینی آن با بسیاری از فعالیت ای مفید و ارزشمند مانند ورزش، تفریح و گردش در اوقات فراغت و آزمایش و مطالعه، موثر بوده است تا جایی که به نظر می رسد هر قدر رسانه های جمعی بیشترگسترش یابند، فاصله انسان با حرکت، زندگی و طبیعت بیشتر می شود.
علاوه بر مدت زمان تماشای تلویزیون، محتوا و تاثیر برنامه های آن نیز همواره مورد انتقاد قرار می گیرد. منتقدان بر این باورند که این رسانه همان گونه که می تواند آگاه کند، بیاموزد، روشن کند، ترغیب کند، الهام بخشد و احساس برانگیزد، می تواند آسیب برساند و گمراه کند. کارتون ها و برنامه هایی که در ساعات پربیننده پخش می شوند، بیشتر حاوی خشونت زبانی و بدنی هستند و از آنجا که در راس مخاطبان اولیه تولیدات رسانه ای، کودکان و نوجوانان قرار دارند، بیشتر باید به نتایج اجتماعی تلویزیون توجه کرد. روانشناسان براین عقیده اند که درک بچه ها از تلویزیون با درک و احساس بزرگسالان متفاوت است. بنابراین چه بسا موجب انحراف فکری آنان شود. زیرا تلویزیون به آنان می فهماند خشونت آسانترین راه حل برای بسیاری از مشکلات است که هم شخصیت های مثبت و هم شخصیت های منفی آن را به کار می گیرند و همیشه پایان خوشی دارد.
جای نگرانی دارد که این وابستگی به خشونت، در زندگی آینده کودکان باعث می شود در درون خود، خشونت را مهیج، جذاب و واقعی بپندارد.
جان کندری، را " وقت ربا" می خواند و تاثیر آن را بر کودکان از لحاظ "وقتی که صرف می شود" مورد بررسی قرار می دهد. وی در مقاله ای با عنوان "دزد وقت، خدمتکار بی وفا" می نویسد: قراراست تلویزیون برای بچه ها که نیازمند آشنایی با محیط و دنیای اطراف خود هستند، پنجره ای به سوی جهان واقعی باشد اما این وسیله اغلب تصوری دگرگون به آنان می دهد.
دکتر کندری نتیجه می گیرد که تلویزیون نمی تواند برای کودکان منبع مفید اطلاعات باشد زیرا افکار غلط و غیرواقعی به آنان ارایه می کند. وی با اشاره به نظریه جایگزینی، به انتقاد از تلویزیون می پردازد:
" وقتی بچه ها ساعت ها جلوی تلویزیون می نشینند، فواید دیگر فعالیت هایی را که می تواند به پیشرفت آنان بینجامد از دست می دهند و این تازه اول کار است، زیرا محتوای تلویزیون بر شخصیت، باورها و رفتار کودکان تاثیر می گذارد".
به طورکلی منتقدان اعتیاد کودکان به تلویزیون، این رسانه را به دلیل محدود کردن مهارت های یادگیری، آسیب رساندن به رشد اجتماعی و کاهش کارآیی مدرسه متهم می کنند. برخی از آنان معتقدند تلویزیون برای بچه ها، نه تنها بد بلکه خطرناک هم هست زیرا به کنترل مخاطبان خود می پردازد.
ژان کارنو می نویسد: منتقدان، تلویزیون را از این جهت محکوم می کنند که کودکان را از کارهای تحصیلی باز می دارد، به آنان صحنه های خشونت آمیز ارایه می کند، عواطف شان را جریحه دار ساخته و آنان را خیلی زود به زندگی بزرگسالی سوق می دهد. "کارل پوپر" فیلسوف اتریشی نیز با انتقاد از کارکرد تلویزیون در غرب، ایرادهای وارد را به نوع سازماندهی امروزی این رسانه نسبت می دهد و معتقد است با سازماندهی مناسب و هدایت و کنترل بهتر تلویزیون می توان به کودکان آموزش داد و آنان را تربیت کرد. مطالعات انجام شده در امریکا نشان می دهد ۹۰ درصد کودکان تا به سن دو سالگی برسند، مرتب برنامه های تلویزیونی را می بینند. در اکثر موارد به نظر نمی رسد این موضوع که تلویزیون پرستار کودک شده چندان موجب نگرانی والدین باشد بلکه آنان معتقدند برنامه های مخصوص کودکان، توانایی ذهنی و مهارت های کلامی و شناختی آنان را تا حدی گسترش مش دهد. در حالی که هنوز مطالعات ثابت نکرده اند برنامه های تلویزیونی به یادگیری کودکان کمک می کنند.
درباره میزان تماس کودک با وسایل ارتباط جمعی، نکاتی قابل ذکراست:
۱) زمان تماس کودک با تلویزیون پس از سه سالگی، در همه کشورها رو به کاهش می گذارد. شاید دلیل این امر، تنوع و تعدد دل مشغولی های کودک و سپس نوجوان و جوان باشد.
۲) زمان تماس کودک با تلویزیون تا حدودی ناشی از میزان جذب یا دفع محیط پیرامون او است: زمانی که گرایشهای دفع (push tendencies) بر گرایش های جذب (pull tendencies) غلبه می یابند، کودک به تلویزیون پناه می برد، حتی بعضی به نوعی انحصار (monopoly) یا یکتایی (uniqueness) تلویزیون در این زمینه معتقد هستند. تلویزیون تنها وسیله ای است که طفل برای فرار از مشکلات خود به آن پناه می برد (البته امکان دارد، نبودن تلویزیون بدون آنکه کمکی به حل مشکل طفل کند، باعث روآوردن او به چیزهای دیگر شود).
در این حال، تلویزیون جایگزین واقعیت می شود و به نوعی فرار از آن را ممکن می سازد. رابطه مفرط کودک و تلویزیون تا حد زیادی نشان دهنده تنازع یا آرامش خانوادگی است. به نظر شران " هرگاه طفلی در محیط خانواده و خارج از آن روابط مناسب، صحیح و لذت بخشی با اولیا وهمسالان خود نداشته باشد، برآن می شود به دنیای شیرین تلویزیون عقب نشینی کند و آن را چون پناهی برای فراموش کردن مسایل و مشکلات زندگی واقعی خود بپذیرد."
۳) از این دیدگاه تلویزیون، به عنوان روزنه ای برای گریز از واقعیت (Escapism) حتی تامین کننده نوعی خلسه روانی است اما بسیاری دیگر، علاوه بر این، بر ویژگی دیگر یعنی "بلع" تاکید دارند.



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات