top
معرفی خدا به کودکان

معرفی خدا به کودکان

کارگروه تربیتی پرتال جامع و تخصصی کودک: همانطور که کودکان از نظر جسمی نیازمند مواد غذائی می باشند،از لحاظ روحی نیز به غذای فکری احتیاج دارند و این نیاز مندی به وسیله ی پرسشهای کودکانه آنان ابراز می گردد.بنا برین سوالات آنان را نمی توان بی اهمییت تلقی کرد،چرا که این پرسشها از یک نیاز طبیعی سر چشمه گرفته و زمینه آشنایی آنان را با محیط زندگی و جهان فراهم میسازد

معرفی خدا به کودکان

معرفی خدا به کودکان

 

دختر بزرگم که حدود 5/5 سال دارد، سؤالاتی در رابطه با خدا مطرح می‏کند، مثل این که خدا کجاست؟ چگونه است؟ و... چگونه با او صحبت کنم و پاسخ دهم؟ لطفاً راهنمایی کنید.

 

همانطور که کودکان از نظر جسمی نیازمند مواد غذائی می باشند،از لحاظ روحی نیز به غذای فکری احتیاج دارند و این نیاز مندی به وسیله ی پرسشهای کودکانه آنان ابراز می گردد.بنا برین سوالات آنان را نمی توان بی اهمییت تلقی کرد،چرا که این پرسشها از یک نیاز طبیعی سر چشمه گرفته و زمینه آشنایی آنان را با محیط زندگی و جهان فراهم میسازد. دانشمندان معتقدند که کنجکاوی کودکان بی هدف نمی باشد،بلکه براساس امکا نات طبیعی،حس کنجکاوی زمینه، شناسی آنا ن را فراهم می سازد. روی این اصل ، یکی از اساسی ترین پایه های تر بیت، بر محورپاسخ های صحیح کودکان قرار داده شده است . پدران ومادران با بررسی این سئوالات به روحیات آنها پی برده ،بهتر خواهند توانست فرزندان خویش را پرورش دهند .

 

  یکی از حقوق اساسی کودکان بر خانواده‏ ، راهنمایی کردن آنان به سوی خداوند و شناخت اوست. چنان که امام سجاد(ع) می‏فرماید:

   وَ اَنَّکَ مَسْئُولٌ عَمّا وَلَّیْتَهُ بِهِ مِنْ حُسْنِ الاَدَبِ وَ الدَّلالَةِ عَلی رَبِّهِ[1]

    و تو (پدر) در حکومتی که بر فرزندت داری مسئولی که او را مودّب بار آورده و به سوی شناخت خداوند راهنمایی‏اش کنی.

 

قبل از پرداختن به پاسخ باید توجه کنیم که تلقی کودک از خدا چیست؟

از حدود چهار سالگی کنجکاوی سراسر وجود کودک را فرا گرفته و سبب می شود که با حقایقی درباره جهان آشنا شود. این آشنایی ها خود منجر به مبدأ جویی و قبول خدا خواهد شد و این مرحله، سن طبیعی برای پذیرش خداوند است. کودک در این سن این احساس را دارد که هیچ چیز بدون علت پدید نمی آید و چنین احساس می تواند اساس همه داوری های او باشد. کودک چهار ساله به والدین خود وصل است. پدر خود را بزرگ و مهم می داند و تلقی او از خدا این است که او هم چون پدر او، ولی بزرگتر است. او حتی خداوند را چون عضوی از اعضای خانواده خود به حساب می آورد و سؤالات او این طرز فکر را نشان می دهد. او ممکن است عکسی زیبا ولی عجیب و غریب را عکس خدا تصور کند و به آن صورت معبودی بدهد و البته چنین توصیفی غالب اوقات او را راضی می کند. مفهوم خدا و صفات او تا حدود شش سالگی هنوز امری ریشه دار نیست ولی از حدود هفت سالگی خدا را مقامی قدرتمند می شناسد که ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و می خواهد با دستورات او آشنا شود. صفات خدا تا حدودی برای او آشناست لیکن جنبه هایی چون ازلی و ابدی بودن برای او نامفهوم است و هم باید دانست که او هنوز با جنبه های محسوس آشناست نه با مسائل مجرد و ذهنی.

 

کارشناسان علوم تربیتى معتقدند در این مواقع، بهتر است ذهن کودک را متوجه مسائل دیگر کنیم تا سؤال خود را فراموش کند. البته باید سعى کنیم به جاى این که فرزندانمان از جنس خدا و ماهیت او سؤال کنند، متوجه صفات الهى شوند؛ یعنى، با بیان داستان‏هاى آموزنده، محبت، لطف، بخشش، غنا و مهربانى خداوند را به آنان القا نماییم. در نتیجه سؤال آنها را به سمت فهم و بیان صفات سوق دهیم.

لیکن راههای دیگری نیز وجود دارد که بدان اشاره می کنیم :

برای خداشناسی کودکان می توان با بیان مثال های ساده و قابل فهم، ذهنشان را قانع کرد مثلا گفته شود که بعضی از چیزها وجود دارند ولی با چشم ما که فقط اجسام و جسم را می تواند مشاهده کند دیده نمی شوند ولی ما به حقیقت و وجود آنها باور داریم. مثلا عقل و محبت و دوستی ، درد از اموری هستند که با چشم ظاهری دیده نمی شدند ولی ما از راه نشانه هایی به وجود آنها پی می بریم مثلا وقتی می بینیم فردی با نظم و انضباط است به رفتار سنجیده و سخنان حساب شده اش پی می بریم که دارای عقل و شعور است وگرنه آدم بی عقل و دیوانه هیچگانه از او گفتار یا رفتاری معقول سر نمی زند .

مثال دیگر قابل فهم برای کودکان این است که تکه قندی را در دست بگیریم وبه کودک نشان بدهیم ولیوان آبی نیزآماده کنیم وبه کودک بگوییم مقداری از آب بنوشد وسپس سوال کنیم چه مزه ای داشت ؟ اکنون قند را درداخل آب حل کنیم سپس از او سوال کنیم قند چه شد ؟ کودک می گوید داخل لیوان است . اکنون بگوییم پس نشان بده . کودک خواهد گفت هست اما دیده نمیشود . اکنون بگوییم مقداری از آب بنوشد .سوال می کنیم چه مزه ای داشت ؟ خواهد گفت شیرین . اکنون زمان آن است که به کودک بگوییم پس برخی از چیزها وجوددارد اما دیده نمیشود

در مورد خداوند هم اینگونه است که ما با دیدن نظم شگفت انگیز در خلقت عالم و عظمت آفرینش به راحتی به وجود مبدأی بزرگ به نام «الله» منتقل می شویم هر چند که او را با چشم ظاهری و مادی نتوانیم مشاهده کنیم ولی با چشم باطنی و قلبی و درونی به حقیقت آن یقین پیدا می کنیم همانطوری که درباره وجود عقل و محبت و دوستی گفته شد.

برای توجیه کودکان می توان علاوه بر اینکه از مثال استفاده کرد، نیز میتوان ضمن بیان این که خداوند شبیه هیچ چیز نیست و مثال فقط برای نزدیک کردن به ذهن است. بهتر است که در صورت امکان از شعرهایی که در مورد خداوند سروده شده ویا برخی داستانهابهره گرفت. مانند این داستان که می فرمایند

روزی پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خویش بر پیرزنی گذشت که با چرخ دستی نخ ریسی می کرد. از او پرسید: خدا را به چه دلیل شناختی؟ پیرزند دستش را که به دسته چرخ بود، برداشت و چرخ ایستاد. پیرزن گفت: به این دلیل، همچنان که این چرخ را دستی می باید که آن را به گردش آورد، چرخ عظیم جهان که همواره در گردش است، دستی مقتدر می گرداند.

داستان دیگر: در زمان قدیم پادشاهی بود که به خدا ایمان نداشت اما وزیری داشت که خدا پرست بود. هر چه وزیر برای اثبات خدا دلیل می آورد، شاه قبول نمی کرد تا این که وزیر دستور داد در یک بیابان دور افتاده که هیچ ساختمان و درختی نبود، یک ساختمان خیلی خوبی ساختند و اطراف آن را درخت کاری کرده و جوی های آب در زیر درختان جاری ساختند. یک روز وزیر، پادشاه را به شکار دعوت کرد. پادشاه نگاهش به آن ساختمان افتاد و از وزیر پرسید: در زمان های گذشته که برای شکار به این جا می آمدیم، چنین ساختمانی نبود. چه کسی این ها را ساخته است؟

وزیر پاسخ داد: این ها خود به خود به وجود آمده اند. پادشاه گفت: مرا مسخره می کنی؟ این چه حرفی است که می زنی؟ آیا می شود که این ساختمان زیبا خودش ساخته شده باشد؟ وزیر گفت: وقتی بنای این ساختمان محقر و کوچک بدون بنّا غیر ممکن باشد، چگونه می شود که بنای آسمان ها و زمین و موجودات بسیاری که روی آن هستند، بدون آفریدگار باشد؟! پادشاه متوجه شد و به وجود خدا اعتراف کرد.

برای کودک می توان زندگی مورچه ها را مثال زد که در یک صف منظم در حال حمل مواد غذایی به انبار هستند. آن ها با نظم خاص بدون این که خط کشی یا تابلو و علامتی داشته باشند، حرکت می کنند و با هم تصادف نمی کنند. پا روی پای هم نمی گذارند و لانه را گم نمی‌کنند.

دانه های سالم را دو نیم می کنند، تا سبز نشود. مورچه ها در طور سال از دانه های ذخیره شده برای غذا استفاده می کنند، به این صورت که اوّل دانه ها را خرد می کنند، سپس آن را به صورت ترشی و مایع در آورده و آن گاه مصرف می کنند.

 

راستی چه کسی این موجودات ریز را آفریده و به آن ها تعلیم داده تا چنین منظم باشند؟

 

و یا مانند این شعر

از آب و باد و صحرا از آسمـــان زیبا

از آن کبوتــری که نشسته بر بام ما

پـرسیـدم و شنیـــدم راز وجود آن ها

این قصه را می گفتند اما نه با زبان ها

نیــافــریده مـــا را به جـز خـدای یکتا

 

· در زمینه سؤالاتی از قبیل خدا کجاست و چگونه است و... باید توجه کنید که پاسخ به آنها برای کودکان، چندان کار ساده‏ای نیست و نیاز به دقت و ظرافت بیشتری دارد؛ از این رو لازم است با مطالعه کتاب‏هایی که در این سطح نوشته شده[2] و نیز کمک گرفتن از افراد مطلع و با سواد، پاسخ‏های شایسته به فرزندتان بدهید؛ در این رابطه می‏توانید از طریق داستان‏های آموزنده و نیز نظم حاکم در طبیعت، آسمان‏ها و ستارگان و حیوانات و... ذهن فرزندتان را قانع کنید.

· چون این گونه سؤالات به صورت جدی برای کودکان مطرح نیست از این رو اگر قادر به پاسخ مناسب نبودید، می‏توانید ذهن او را به گونه‏ای به سمت مسائل دیگر جهت داده و یا این که به او تفهیم کنید که پاسخ این سؤالات را در آینده‏ای نزدیک در مدرسه حتماً به دست خواهی آورد.

 

  ضمناً توجه داشته باشید که از هر نوع دروغ در پاسخ دادن پرهیز کنید که آثار مخرّبی خواهد داشت

 

سعی کنیم از دین و مسائل دینی جز خاطرات خوش در ذهنشان چیزی باقی نماند . زمانی که از کودکی به فرزندان خود درک درستی از خدا بیاموزیم ، در زندگی هرگز احساس تنهائی نمی‌کند چون به یقین می‌دانند خدا حامی آنهاست و در سخت‌ترین لحظات با آنهاست.

پی نوشت:

 

[1]- گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، ص 186.

 

[2]- 1- آموزش خانواده ج 6، محمدرضا شرفی، ناشر انجمن اولیاء و مربیان

 

 2- آموزش خانواده، ج 7، محمد علی سادات، ناشر انجمن اولیاء و مربیان

 

 3-یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود، از سید صدرالدین جزایری، ناشر خانه کتاب قم



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات